مجموعه عکس:مراسم خاکسپاری ایرج قادری
بدو بدو 1 بار ببین عاشقش میشی
تاریخ : یک شنبه 17 ارديبهشت 1391
نویسنده : writer

مراسم خاکسپاری مرحوم ایرج قادری










 


|
امتیاز مطلب : 56
|
تعداد امتیازدهندگان : 12
|
مجموع امتیاز : 12
تاریخ : پنج شنبه 14 ارديبهشت 1391
نویسنده : writer

 

یکی از مراکز حمایت از حیوانات در تایلند، فیل ها را برای انجام بازی بستکبال آموزش می دهد.
 
 
 

 

برترین ها: یکی از مراکز حمایت از حیوانات در تایلند، فیل ها را برای انجام بازی بستکبال آموزش می دهد.

فردی روی آنها سوار می شود و فیل ها با خرطوم خود توپ را در داخل سبد می اندازند.

به گزارش برترین ها به گفته مدیر این مرکز، هدف از انجام چنین ورزشهایی برای فیلها، حفاظت از سلامتی آنها است.
 








 
 
 

|
امتیاز مطلب : 53
|
تعداد امتیازدهندگان : 12
|
مجموع امتیاز : 12
تاریخ : سه شنبه 12 ارديبهشت 1391
نویسنده : writer

*به دوستم میگم: نمره ها رو زدنا. میگه: با شماره دانشجویی؟ میگم: پ ن پ با شماره کفش. اونایی هم که دمپایی داشتن رو هم مردود کرده...

*دیشب تو خیابون میرفتم داشتم با فندکم بازی می کردم، پلیس رد شده میگه اون چیه؟ فندکه؟ پ ن پ مشعل المپیکه دارم میبرم لندن!! میگه پ ن پ و زهرمارف سوار شو بریم... میگم کلانتری؟ میگه پ ن پ میبرمت لندن

*با رفقا رفتیم باغمون، سیخ های جوجه رو گذاشتیم رو منقل دیدیم چند جفت مرغ و خروس دارن کنار منقل پرسه می زنن. رفیقم میگه: لونه شون این طرفاست؟ پ ن پ اومدن فیلم ترسناک ببینن

*رفتم یه قالب مرغ از تو فریزر درآوردم. دوستم میگه می خای بپزیش؟ مگم: پ ن پ خانوادش اومدن از تو سردخونه درش آوردم بدم ببرن دفنش کنن!

*مرغ عشقم مرده. درحالی که پاهاش رو به بالاست افتاده کف قفس. دوستم اومده میگه: ااا مرغ عشقت مرد؟ پ ن پ کمر درد داشت، دکتر گفته باید طاق باز دراز بکشه کف قفس.

*تو خیابون موتوریه اومد کیفم رو قاپید، یارو میپرسه: دزد بود؟ میگم: پ ن پ اومده بود امانتیش رو ببره فقط خواست هیجانش بیشتر باشه!

*بهرام رادان از یه بابایی آدرس پرسید، طرف میگه ببخشید شما بازیگر نیستین؟ رادان میگه پ ن پ پیک موتوریم!

*با کلی شوق و ذوق به دوستم میگم: دان 2 رو. برگشته میگه: تکواندو؟ پ ن پ دان 2 آشپزی...!

*رفتم مغازه یه سبد پر خرید کردم، یارو میگه: کیسه هم می خوای؟ پ ن پ فرغون آوردم با اون می برم!

*لیلی به مجنون گفت: همه این اکرا رو می کنی برا من؟ مجنون: پ ن پ من عاشق آنجلینا جولی ام، تو حریف تمرینی هستی!

*داشتم تو پارکینگ نایلون های روی صندلی ماشین رو می کندم. همسایه مون اومده میگه ماشین نو خریدین؟ میگم: پ ن پ لواشکه دارم نایلونشو میکنم دور هم بخوریم!

*دوستم زنگ زده خونه. گوشی رو برداشتم سلام کردم. میگه: تو خونه ای. میگم: پ ن پ لطفا پس از شنیدن صدای بوق پیام خود را بگذارید... با تشکر!

*داشتم تلویزیون می دیدم. بعد مادربزرگم اومده کانال رو عوض کرده بعد به من میگه داشتی میدیدی؟! گفتم: پ ن پ داشتم گرمش میکردم تا شما بیای بیبینی!

*منتظر مسافر بودم. خانمه اومده میگه: آقا هفت تیر میری؟ میگم بله. میگه: سوار شم؟ پ ن پ تا هفت تیر دنبالم بدو!

*رفتم داروخانه. پیرمرده دفترچه بیمه رو داده به مسئول داروخانه. بعد از چند دقیقه مسئول داروخانه داروهاش رو آورده پیرمرده گفت پدرجان می بری؟ پیرمرده گفت پ ن پ همین جا می خورم! بی زحمت یک نوشابه خنک و سالاد هم بیار...

*رفتم پیش صاف کار ماشین. یه نگاه به ماشین کرد میگه تصادف کردی؟ گفتم پ ن پ از جلو بندی تکراری خسته شدم گفتم برای تنوع با چکش بکوبم توش همه جاش جدید بشه!

*با موتور رفتم خونه دایی ام. موتورو گذاشتم بیرون با کلاه کاسکت رفتم تو. دائیم گفت با موتور اومدی؟ گفتم پ ن پ با اف 14 اومدم!


|
امتیاز مطلب : 61
|
تعداد امتیازدهندگان : 18
|
مجموع امتیاز : 18
تاریخ : سه شنبه 12 ارديبهشت 1391
نویسنده : writer


 تفاوت دخترا و پسرا سر جلسه امتحان!


|
امتیاز مطلب : 29
|
تعداد امتیازدهندگان : 10
|
مجموع امتیاز : 10
تاریخ : سه شنبه 12 ارديبهشت 1391
نویسنده : writer


چیـزایـی کـه رو مُـخـِمـونـه!









































 


|
امتیاز مطلب : 38
|
تعداد امتیازدهندگان : 10
|
مجموع امتیاز : 10
تاریخ : دو شنبه 11 ارديبهشت 1391
نویسنده : writer

چندسال پیش یکروز جلوی تلویزیون دراز کشیده بودم، فوتبال نگاه می کردم و تخمه می خوردم. ناگهان پدرو مادر و آبجی بزرگ و خان داداش سرم هوار شدند و فریاد زدند که:« ای عزب! ناقص! بدبخت! بی عرضه! بی مسئولیت! پاشو برو زن بگیر.

رفتم خواستگاری؛ دختر پرسید: « مدرک تحصیلی ات چیست »؟ گفتم:« دیپلم تمام »! گفت:« بی سواد! امل! بی کلاس! ناقص العقل! بی شعور! پاشوبرو دانشگاه.

رفتم ...چهار سال دانشگاه لیسانس گرفتم ......

برگشتم؛ رفتم خواستگاری؛ پدر دختر پرسید:« خدمت رفته ای »؟ گفتم:« هنوز نه »؛ گفت:« مردنشده نامرد! بزدل! ترسو! سوسول! بچه ننه! پاشو برو سربازی ».

رفتم دو سال خدمت سربازی را انجام دادم.

برگشتم؛ رفتم خواستگاری؛ مادر دختر پرسید:« شغلت چیست »؟ گفتم: « فعلا کار گیر نیاوردم »؛ گفت:« بی کار! بی عار! انگل اجتماع! تن لش! علاف! پاشو برو سر کار ».

رفتم کار پیدا کنم؛ گفتند:« سابقه کار می خواهیم »؛

رفتم سابقه کار جور کنم؛ گفتند:« باید کار کرده باشی تا سابقه کار بدهیم ».

دوباره رفتم کار کنم؛ گفتند: « باید سابقه کار داشته باشی تا کار بدهیم».

برگشتم؛ رفتم خواستگاری؛ گفتم: « رفتم کار کنم گفتند سابقه کار، رفتم سابقه کار جور کنم گفتند باید کار کرده باشی ». گفتند:« برو جایی که سابقه کار نخواهد ».

رفتم جایی که سابقه کار نخواستند. گفتند:« باید متاهل باشی ».

برگشتم؛ رفتم خواستگاری؛ گفتم:« رفتم جایی که سابقه کار نخواستند گفتند باید متاهل باشی ». گفتند:« باید کار داشته باشی تا بگذاریم متاهل شوی ».

رفتم؛ گفتم:«باید کار داشته باشم تا متاهل بشوم». گفتند:« باید متاهل باشی تا به تو کار بدهیم ».

برگشتم؛ رفتم نیم کیلو تخمه خریدم دوباره دراز کشیدم جلوی تلویزیون و فوتبال نگاه کردم...


|
امتیاز مطلب : 64
|
تعداد امتیازدهندگان : 16
|
مجموع امتیاز : 16
تاریخ : دو شنبه 11 ارديبهشت 1391
نویسنده : writer

*خانمه دوقلو داشته. بچه هاش که به دنیا میان، پرستاره یکی از بچه هارو میبره براش، خانمه می پرسه: اون یکی رو هم میارین؟ پرستاره می گه: پ ن پ فعلا اینو ببرین استفاده کنین 10 روز بعد از فعال سازی اون یکی رو هم پست می کنیم در خونه تون!

*زیر کتری رو روشن کردم، قوری رو گذاشتم روش، مامانم میگه: می خوای چایی بخوری؟ گفتم: پ ن پ غولش فحش داده می خوام بخارپزش کنم!

*گل خریده بودم، بردم خونه دادم به مامانم. گفت: گله؟ گفتم: پ ن پ آفساید بود داور قبولش نکرد!

*دستم رو تا کتف گچ گرفتم! برگشته میگه: شکسته! گفتم: پ ن پ قراره بشکنه، رفتم واسه پیشواز!

*سقف خونمون رو دیده، میگه: اون یه تیکه چیه زرد شده؟ نم داده؟ گفتم: پ ن پ سقف مون خرابکاری کرده!

*رفتم بچه خواهرم رو از مهدکودک بیارم، مربیه میگه: بچه رو میبریدش؟ گفتم: پ ن پ همین جا می خورمش!

*به راننده میگم: آقا اگه میشه یکم سریعتر. الان هواپیما میپره. میگه: به سلامتی مسافرین؟ گفتم: پ ن پ فندک هواپیما دیشب دستم جامونده، میرم بدم به رانندش!

*یکی بالای برج، می خواد خودش رو بندازه پایین. مامانم می پرسه: یعنی می خواد خودکشی کنه؟ گفتم: پ ن پ اومده ببینه سرعت صفر تا صد از این بالا تا پایین چقدر میشه. به جای پروژه بده دانشگاه!

*رفتم سم بخرم واسه سوسک، یارو می گه: می خواین سریع بمیره؟! گفتم: پ ن پ می خوام شکنجه اش کنم ازش اعتراف بگیرم!

*به اپراتور اداره میگم: لطفا شماره فلانی رو برام بگیر. میگه: گرفتم وصل کنم؟ گفتم: پ ن پ فوت کن، قطع کن!

*حواسم نبود، با صورت رفتم تو در، میگه: ندیدیش؟ گفتم: پ ن پ من دارکوبم می خوام با منقار یه سوراخ برا خودم باز کنم برم تو.

*تو پارک رفتم دستشویی اومدم بیرون یکی جلوم رو گرفته! میگم: پولیه؟ میگه: پ ن پ من اینجا نشستم پشه ها نیان تو حین کار براتون مزاحمت ایجاد کنند.

*از خونه زنگ زدم فست فود غذا بیارن، طرف میگه: بفرستم واستون؟ گفتم: پ ن پ آپلود کن. لینکش رو بده. دانلود می کنم!

*با ماشین افتادیم ته دره یارو میگه: زنگ بزنم آمبولانس بیاد؟ میگم: پ ن پ یه مشکل درون خانوادست خودمون حلش می کنیم!

*رفتم داروخونه، میگم: باند دارین؟ میگه: باند پانسمان؟ میگم: پ ن پ باند فرودگاه! می خوام فرود بیام!

*دوستم میگه: با گوشی برم اینترنت، از شارژم کم میشه؟ میگم: پ ن پ از صندوق ذخیره سازمان اوپک کم میشه!

*می خوایم بریم خونه جدیدمون، مامانم میگه: این همه اثاث رو باید با کامیون ببریم؟! میگم: پ ن پ راست کلیک کن، کات شون کن، برو تو خونه جدید پیست کن!

*به دوستم اس ام اس زدم میگم: کلاس تشکیل نمیشه. جواب داده: یعنی استاد نیومده؟ میگم: پ ن پ رفته قایم شده همه دارن دنبالش می گردن.

*با دوستم رفتیم خرید. برگشتیم دیدیم ماشینش نیست میگه: دزدیدنش!؟ میگم: پ ن پ خسته شده بود از بس منتظر ما وایستاد. اس ام اس داد گفت من میرم خودتون بیان!

 


|
امتیاز مطلب : 65
|
تعداد امتیازدهندگان : 17
|
مجموع امتیاز : 17
تاریخ : یک شنبه 10 ارديبهشت 1391
نویسنده : writer



کوچولو های ناراحت و عصبانی!

 















|
امتیاز مطلب : 70
|
تعداد امتیازدهندگان : 19
|
مجموع امتیاز : 19
تاریخ : شنبه 9 ارديبهشت 1391
نویسنده : writer


عجایبی که فقط در ایران می توان دید!




















|
امتیاز مطلب : 31
|
تعداد امتیازدهندگان : 8
|
مجموع امتیاز : 8
تاریخ : شنبه 9 ارديبهشت 1391
نویسنده : writer

پپ گواردیولا روز گذشته در کنفرانس مطبوعاتی با حضور ساندرو روسل، رئیس و آندونی زوبی زاره‌تا، مدیر ورزشی بارسا، اعلام کرد در پایان فصل جاری از جمع آبی و اناری‌پوشان جدا می‌شود.

پیش از اعلام این تصمیم مربی 41 ساله منابع رسانه‌ای احتمال می دادند وی سرمربی یکی از تیم‌های چلسی، منچسترسیتی، منچستریونایتد، لیورپول ، آرسنال یا تاتنهام شود اما پپ در حاشیه این جلسه خبری عنوان کرد خواهان استمرار فوری فعالیت حرفه ای خویش نیست و به استراحتی یک ساله می‌اندیشد.

گواردیولا گفت: احساس می کنم خسته و تخلیه شده ام. نیاز است یک سال استراحت کنم تا دوباره انرژی خودم را بازیابم. چهار سال تمام در بالاترین فشار کاری مسئولیت بارسا در اختیار داشتم. در زندگی گاهی اوقات باید وقفه‌ای برای بازیابی توان ایجاد کرد. دیر یا زود برمی گردم اما اکنون توان خودم را برای فعالیت حرفه‌ای کافی نمی بینم.

وی در مورد شایعاتی که در مورد ملاقاتش با رومن آبراموویچ، مالک روسی چلسی شنیده می شد، اظهار داشت: ملاقاتی میان من و آبراموویچ وجود نداشته است. اگر این کار را می کردم، در اصل به بارسا جفا کرده بودم. نمی خواستم خللی در احساساتم در قبال بارسا قبل از چنین تصمیمی ایجاد شود.

 


|
امتیاز مطلب : 37
|
تعداد امتیازدهندگان : 13
|
مجموع امتیاز : 13
تاریخ : جمعه 8 ارديبهشت 1391
نویسنده : writer

در میان طیف وسیع اپ‌های تولید شده برای سیستم‌عامل اندروید، نرم‌افزار‌هایی که جنبه سرگرمی دارند، بسیارند. در این مقاله قصد داریم نرم‌افزار مجانی و جذابی را معرفی کنیم که براساس الگوریتم ناتو کار می‌کند و دروغ را از راست تشخیص می‌دهد. پس اگر تبلت یا تلفن اندرویدی دارید خواندن مقاله را ادامه دهید.

گوگل پلی بیش از 450 هزار اپلیکیشن دارد و پیدا کردن برنامه‌ای که نیازتان را بر طرف کند یا تخیلاتتان را به حقیقت پیونداند از این سیل انبوه کار دشواری است. اخیرا با اپلیکیشنی بسیار جالبی آشنا شدیم که کارایی آن خیره کننده است. این نرم‌افزار "Advanced Lie Detector Plus" نام دارد. ابن اپ ادعا می کند که بر اساس الگوریتم NATO و تکنولوژی مبتنی بر استرس صدا می تواند دروغ را تا حد قابل قبولی تشخیص دهد. تکنولوژی‌های مذکور همان‌هایی هستند که در نرم‌افزارهای حرفه‌ای دروغ‌سنج توسط آژانس‌های بازجویی مثل پلیس مورد استفاده قرار می‌گیرند.


الگوریتم، استرس نهفته در کلمات را تشخیص داده و می‌گوید که دروغ می‌گویید یا می‌ترسید دستتان رو شود. اگر شخص استرس نداشته باشد دروغی تشخیص داده نمی‌شود. تنها الگوریتم مورد استفاده در این اپلیکیشن TEO-CB-Auto-Env است.

مشخصات نرم افزار دروغ سنج:

    استفاده از الگوریتم Critical Band based Teager Energy Operator auto correlation envelope area algorithm (TEO-CB-Auto-Env)
    قابلیت تنظیم دستی دقت برای گوشی‌های سریع‌تر
    نمایش گرافیکی استرس موجود در سیگنال صحبت ثبت شده
    تنظیم سرعت آنالیز از 25 تا 100 درصد

روش استفاده از Lie Detector در گوشی های اندروید

ابتدا لازم است این نرم افزار مجانی را از Google Play و یا 1Mobile دانلود کرده و آن را روی گوشی خود نصب کنید. وقتی عملیات نصب به پایان رسید، باید روی گزینه "Mic" که اولین گزینه از سمت چپ است تپ کنید و شروع به صحبت نمایید تا دستگاه صحت یا عدم صحت صحبت شما را تشخیص دهد. وقتی کارتان به پایان رسید، روی "Done" تپ کنید.

حال از طریق یک رابط گرافیکی تمام جزئیات و اطلاعات بیشتر درباره نتیجه به همراه گراف استرس برای شما به نمایش در خواهد آمد. همچنین با زدن دکمه Play می‌توانید دریابید در کجای صحبت‌تان چه میزان استرس وجود داشته و نرم‌افزار کدام بخش از صحبت‌تان را دروغ تشخیص داده است. تنها ایراد این اپلیکیشن عدم سازگاری با نسخه 4 اندروید یا همان ساندویچ بستنی است.

توجه: دقت کنید که این نرم‌افزار فقط جنبه سرگرمی دارد و به هیچ عنوان نمی‌توان از نتیجه آن به عنوان مدرک معتبر استفاده کرد. نه ما و نه تولیدکننده آن هیچ مسئولیتی را قبول نمی‌کنیم!

حال که این برنامه را نصب کرده‌اید نظر خود را با ما در میان بگذارید.


|
امتیاز مطلب : 28
|
تعداد امتیازدهندگان : 9
|
مجموع امتیاز : 9
تاریخ : جمعه 8 ارديبهشت 1391
نویسنده : writer

مردم روستای "کایلیستا"، واقع در جنوب آفریقا برای مبارزه با جرم و جنایت، به روش های جدیدی برای اعدام روی آورده اند.

اهالی این روستا ماه گذشته سه سارق تلویزیون را دستگیر کردند و سپس دستان آنها را بستند و لاستیک چرخ را بر گردانشان انداختند.


روستائیان پس از ضرب و شتم این سه دزد، روی چرخ ها بنزین ریخته و آنها را آتش زدند و این دزدان در اثر شدت سوختگی جان خود را از دست دادند.

طی سه ماه اخیر این گونه مجازات ها در مناطق جنوبی آفریقا زیاد شده است و طی دو هفته گذشته شش مجرم دیگر نیز در روستای "کالیستا" به این شیوه اعدام شده اند.

 


|
امتیاز مطلب : 41
|
تعداد امتیازدهندگان : 13
|
مجموع امتیاز : 13
تاریخ : پنج شنبه 7 ارديبهشت 1391
نویسنده : writer

khoda ro shokr

perspolis surakh surakh shod


|
امتیاز مطلب : 31
|
تعداد امتیازدهندگان : 9
|
مجموع امتیاز : 9
تاریخ : پنج شنبه 7 ارديبهشت 1391
نویسنده : writer

  رضا داوود نژاد بازيگر سينما و تلويزيون چند روزي است به به دلیل عوارض ناشی از رژیم لاغری در بیمارستان بستری است.

در روزهاي گذشته خبري منتشر شد كه داوودنژاد نياز به پيوند كبد دارد و براي عمل پيوند به شيراز منتقل خواهد شد.

براي پيگيري آخرين وضعيت اين بازيگر به ملاقاتش رفتيم و آخرين وضعيتش را از همسرش جويا شديم.


 _ سلام خانم بدیعی لطفا از حال عمومی رضا جان کمی برای مخاطبین کافه سینما توضیح دهید .

_ سلام ، خوش بختانه حال ایشون نسبت به دو روز گذشته خیلی بهتر شده و امید واریم که بهتر هم بشود ، دو روز پیش قرار بود که پزشکان برای انتقال رضا جهت پیوند کبد اقدام کنند اما تجویز دارو های جدید نتیجه بخش بوده و خدا را شکر حال ایشون رو به بهبودی است و پزشکان تشخیص داده اند که فعلا برای پیوند کبد اقدامی صورت نگیرد زیرا به احتمال زیاد ممکن است که دیگر به کبد جدید نیازی نداشته باشد .

_ آیا زمان ترخیص ایشان مشخص شده است ؟

_ خیر ، زیرا هنوز باید تحت مراقبت های ویژه باشند

_و صحبت آخر ؟

_ در آخر از مردم به خاطر دعا های خیر و محبت های بی دریغشون در این مدت تشکر می کنم و تقاضا دارم که باز هم برای بهبودی رضا دعا کنند .     

    










|
امتیاز مطلب : 33
|
تعداد امتیازدهندگان : 8
|
مجموع امتیاز : 8
تاریخ : پنج شنبه 7 ارديبهشت 1391
نویسنده : writer

علی دایی با شکایت از تویوتا باری دیگر در صدر اخبار رسانه ها قرار گرفته است.

 علی دایی پس از تصادف شدید قبل از عیدش در اتوبان اصفهان ـ کاشان به طوری معجزه آسا خطری بزرگ را پشت سر گذاشت.

 او پس از این سانحه، شرکت خودروساز ژاپنی را به دلیل باز نشدن کیسه های هوای خودرو در افزایش یافتن شدت تصادف مقصر می داند.

 این تصاویر نگاهی است به همه خودروهایی که ستاره فوتبال ایران با آنها در 20 سال گذشته در محافل فوتبالی حاضر شده است.




این رنو 5 قدیمی را دایی زمانی خریده بود که برای اولین بار به تیم ملی دعوت شد



پورشه پانامرا را دایی در سال دوم حضورش در پرسپولیس خرید. خودرویی که حتی بازیکنان پرسپولیس هم روز اول صف کشیده بودند تا از تماشایش لذت ببرند!



این پرادوی زیبا، همان خودرویی است که دایی با آن چپ کرده. 5 سالی هست که علی آقا این ماشین را در خانه دارد.



بنز یکی از خودروهایی بود که دایی همیشه علاقه خاصی به آن داشته. او سال ها این خودرو را سوار می شد تا روزهای پایانی فوتبالش



علی دایی پس از بازگشت از اروپا، در سال های نخست بازی دوباره در پرسپولیس با این بی.ام.و در محافل فوتبالی حاضر می شد.


|
امتیاز مطلب : 35
|
تعداد امتیازدهندگان : 8
|
مجموع امتیاز : 8
تاریخ : چهار شنبه 6 ارديبهشت 1391
نویسنده : writer


مراحل درس خوندن دانشجوی ایرانی!


|
امتیاز مطلب : 39
|
تعداد امتیازدهندگان : 12
|
مجموع امتیاز : 12
تاریخ : سه شنبه 5 ارديبهشت 1391
نویسنده : writer



برترین ها:  الی ویلكینسون، دختر نوجوانی بود كه در صف پیوند كبد قرار داشت و اگر ظرف مدت 6 ماه این پیوند را دریافت نمی‌كرد به‌طور قطع جان خود را از دست می‌داد اما الی نه تنها زنده ماند بلكه با انتخاب یك رژیم غذایی عجیب بیماری خودش را هم درمان كرد.

این دختر 16 ساله یك رژیم غذایی سرشار از كربوهیدرات شامل شكلات، چیپس و بیسكویت را شروع كرد و هر روز آن‌ها را در كنار داروهایش خورد. با انجام این‌كار به‌طور معجزه‌آسایی كبد خانم ویلكینسون شروع به ترمیم كرد، به‌طوری كه درنهایت پزشكان او را از فهرست پیوند اعضا خارج كردند.

او دراین‌باره می‌گوید: «هیچ‌كدام از دوستانم نمی‌توانند این موضوع را باور كنند. من شروع به خوردن چیزهایی كردم كه به ظاهر برایم مضر بودند اما نه تنها این‌كار برایم خطرناك نبود بلكه در نهایت باعث بهبود من شد.»

سال گذشته الی به یكباره بیمار شد و به‌شدت حالت تهوع و استفراغ پیدا كرد. بعد از مراجعه به بیمارستان پزشكان متوجه شدند این دختر چند سال دچار مشكلات كبدی بوده اما از آن اطلاع نداشته است. در نتیجه این بیماری، كبد الی به‌طور جدی آسیب دیده بود و باید هرچه سریع‌تر تحت عمل جراحی پیوند قرار می‌گرفت.

پزشكان معتقدند رژیم غذایی الی كه شامل بیسكویت، شكلات، چیپس، نان و پنیر بود، انرژی و پروتئین مورد نیاز این دختر را در این مدت فراهم كرده است. كربوهیدرات‌های موجود در این مواد غذایی در بدن الی تبدیل به قند شد و به او در ترمیم كبدش كمك كردند.اما در هر حال پزشكان به الی هشدار دادند هنوز خطر به‌طور كامل از او دور نشده و ممكن است الي در آینده باز هم نیاز به پیوند كبد پیدا كند.


|
امتیاز مطلب : 31
|
تعداد امتیازدهندگان : 8
|
مجموع امتیاز : 8
تاریخ : دو شنبه 4 ارديبهشت 1391
نویسنده : writer


چیـزایـی کـه رو مُـخـِمـونـه!






 


 

 


 



 
























 


|
امتیاز مطلب : 36
|
تعداد امتیازدهندگان : 11
|
مجموع امتیاز : 11
تاریخ : یک شنبه 3 ارديبهشت 1391
نویسنده : writer

به این میگن طناب بازی حرفه ای!

اندکی تحمل کنید تا تصویر به طور کامل بارگذاری شود.

 


|
امتیاز مطلب : 27
|
تعداد امتیازدهندگان : 6
|
مجموع امتیاز : 6
تاریخ : شنبه 2 ارديبهشت 1391
نویسنده : writer

* رفتم عابربانک، یارو داره جون میکنه با دستگاه کلنجار میره بعد ده دقیقه برمی گرده میگه شما هم کار داری؟ پ ن پ پیک موتوری ام وایسادم نامه اداری تونو تایپ کنین ببرم.


*رفیقم اسم خانومم رو توی شناسنامه دیده. میگه: زنته؟ میگم: پ ن پ دختر همسایمونه اسمش تو شناسنامه باباش جا نشده اینجا زدن گم نشه!

*امروز هوا خیلی سرد بود، رفتم چسبیدم به شوفاژ کلاس، یکی از رفیق هام اومده میگه: شوفاژ روشنه؟ جواب دادم: پ ن پ خاموشه، دارم خورم رو بهش می مالم تا گرم بشه یه وقت خدایی نکرده شما سرما نخورید!

*داریم راه می ریم با دوستام، پام پیچ خورد، خوردم زمین میگه کمک می خوای؟ میگم پ ن پ شماها خودتون رو نجات بدین من اینجا می مونم مقاومت می کنم.

*میگم مکانیک سیالات 9 شدم، میگه: یعنی افتادی؟ میگم پ ن پ استاد گفت دست و بالم تنگه این 9 رو بگیر حالا بقیش رو هم سر ماه میدم!

*رفتم پرنده فروشی میگم آقا قناری های نر و مادتون کدومان؟ میگه می خوای بخری؟ پ ن پ، مامور منکراتم اومدم ببینم قفس شون یه وقت مختلط نباشه!

*وسط خیابون ماشین محکم زده بهم، پخش شدم رو زمین، میگه تصادف کردی؟ پ ن پ، تو محوطه جریمه خودم رو انداختم زمین از داور پنالتی بگیرم! میگه زنگ بزنم اورژانس؟ پ ن پ زنگ بزن برنامه نود فردوسی پور ببین پنالتی بود یا نه.

*رفتیم غار علیصدر. به رفیقم خفاش نشون دادم. میگه وای خفاشه! پ ن پ بتمن بود. اجاره خونه گرونه اینجا سکوت دارن فعلا.

*هفته پیش مریض شدم، رفتم آمپول بزنم. آمپول ها رو دادم به پرستاره. میگه آمپول بزنم؟ پ ن پ توش آب پر کن تفنگ بازی کنیم!

*به دوستم میگم فهمیدی مریم جدا شد؟ میگه از شوهرش؟ پ ن پ، چسبیده بود کف ماهیتانه کفگیر زدم جدا شد...

*تو تاکسی تنها نشستم می خوام کرایه حساب کنم طرف میگه 1 نفر؟ میگم پ ن پ 2 نفر حساب کن خورزوخان هم هست!

*یارو اومده خونه رو ببینه واسه خرید. تا طبقه سوم با پله اومده میگه پس اینجا کلا آسانسور نداره؟ پ ن پ آسانسور داره ولی از طبقه چهارم شروع می شه!

*تو لباس فرم منو  دیده میگه سربازی؟ پ ن پ عضو سیاه لشگر سریال مختارم محل فیلم برداری رو گم کردم!

*مامانم سفره پهن کرده بود، بهش گفتم می خوای شام بیاری؟ گفت: پ ن پ میخوام گلای سفره رو آب بدم!

*رفتم داروخونه کرم ترک پا بگیرم میگه واسه پا میخواین؟ پ ن پ میخوام در جهت ازبین بردن ترک های کویر لوت گامی برداشته باشم!

*تو آشپزخونه استکان و قندون از دستم افتاد شکست با صدای خفن. مامان اومده میگه چیزی شکوندی؟ پ ن پ، شیشه نازک تنهایی دلم بود منتها صداش رو گذاشتم رو اکو حال کنین!

*در پارکینگ رو باز کردم برم تو یارو اومده جلوش پارک کرده میگه می خوای بری تو؟ پ ن پ در رو باز کردم هوای کوچه عوض شه...

*داشتم تلویزیون می دیدم. بعد مادر بزرگم اومده کانال رو عوض کرده بعد به من میگه داشتی می دیدی؟! گفتم پ ن پ داشتم گرمش می کردم تا شما بیای ببینی!


|
امتیاز مطلب : 37
|
تعداد امتیازدهندگان : 10
|
مجموع امتیاز : 10
تاریخ : جمعه 1 ارديبهشت 1391
نویسنده : writer

mitunid biaid v ozve khabarname beshid ta khabar hamuno begirid

 


|
امتیاز مطلب : 34
|
تعداد امتیازدهندگان : 11
|
مجموع امتیاز : 11
تاریخ : جمعه 1 ارديبهشت 1391
نویسنده : writer

همه ما سوتی می دهیم، ردخور ندارد، سوتی های بدی هم می دهیم. اما صدایش را درنمی آوریم. با این حال بعضی وقت ها توی جمع های خودمانی تعدادی از همین سوتی ها را تعریف می کنیم.

پس چرا وقتی کسی اسم ما را نمی داند سوتی مان را تعریف نکنیم تا بقیه هم لبخندی بزنند؟! اینجا دقیقا برای همین کار است. البته منظور از سوتی می تواند گاف یا هر کار، باور و فکر خنده داری با شد که وقتی یادش می افتیم خنده مان می گیرد.


*
*اعتراف می کنم تا قبل از رحلت استیو جابز اونو نمی شناختم، ولی الان از بابام بیشتر می شناسمش!

**اعتراف می کنم که دبیرستان که بودیم یه ورق قرص پیدا کردم دادم بچه های کلاس واسه تقویت حافظه شون! کلی برای همه شون مشکلات گوارشی حاد پیش اومد!

**اعتراف می کنم هر وقت میرم توی بانک قبل از اینکه ببینم چی کار دارم و برم نوبت بگیرم، سریع با یه نگاه تمام دوربین های بانک رو چک می کنم و سیستم امنیتی بانک رو اسکن می کنم و روش های سرقت از اون بانک رو آنالیز می کنم. بعد دقیقا همون موقع به ذهنم می رسه اگر واقعا کسی توی بانک بتونه اون ابر بالای کله ام رو ببینه ممکنه دستگیرم کنن، بعدش هم زود به خودم میام!

**اعتراف می کنم بعضی وقت ها که 5 دقیقه زودتر از آلارم گوشی بیدار می شم و خاموشش می کنم. احساس می کنم بمب خنثی کردم.

**اعتراف می کنم اولین روزی که رفتم دانشگاه نیم ساعت تو حیاط نشسته بودم تا زنگ رو بزنن که برم سر کلاس!!!

**اعتراف می کنم
می خواستم دیوار رو سوراخ کنم. مطمئن نبودم از زیره جایی که می خوام سوراخ کنم سیم برق رد شده یا نه. محض احتیاط فیوز برق رو قطع کردم که برق نگیرتم.... بعد از اینکه دریل روشن نشد کلی غصه خوردم که سوخته!

**اعتراف می کنم بچه که بودم یه وانت مزدا داشتیم خفن. شب جمعه ها 20 نفر فک و فامیل می ریختیم پشتش با فرش و زنبیل و قابلمه می رفتیم پارک ملت بدمینتون بازی می کردیم. الان بکشی هیچ کدوم از اون 20 نفر جلوی وانتم نمی شینیم، چه برسه به عقبش.

**اعتراف می کنممی خوام یه بانک رو بزنم بعدش برم دور دنیا رو بگردم.

**اعتراف می کنم در عین سادگی خیلی خورده شیشه دارم.

**اعتراف می کنم که اولین بار که چت کردم اشتباهی فکر می کردم چت روم در حقیقت یه نفره و هرچی تو چت روم نوشته می شه اون می نویسه. تعجبم هم از این بود که چطور اینقدر سریع فونت ها و سایزشون رو تغییر میده. من هم عین جن هرچی به ذهنم می رسید می نوشتم. تازه جالب اینجا بود که چت روم آمریکایی بود!

**اعتراف می کنم که یه شب عجله داشتم می خواستم برم مهمونی. یک دفعه برق رفت. من با سرعت رفتم دم پنجره که با نور مهتاب پیرهنم رو بذارم توی شلوارم. گذاشتم و با سرعت برگشتم که برم. یک هو یه چیزی شلوارمو کشید و ول کرد. برگشتم دیدم پرده با جاش کنده شد. نگو پرده رو هم با پیرهنم گذاشته بودم توی شلوارم. به خدا جدی می گم!

**اعتراف می کنم یکی از جوجه هام رو توی خوابگاه با دستای خودم کشتم!

**اعتراف می کنم وقتی بچه بودم با داداش کوچیکم لج بودم. اسمش رو با خودکار یا مداد روی دیوار نوشتم. اینطوری: «یادگاری از احمد.» من اون موقع کلاس دوم دبستان و احمد مدرسه نمی رفت. بعد هم نفس نفس زنان رفتم پیش مادرم و گفتم: مامان مامان، این احمد اسمش رو روی دیوار نوشته... می خواستم مامانم دعواش کنه یا حتی کتکش بزنه، اما عقلم نمی رسید که داداشم سواد نوشتن نداره!


|
امتیاز مطلب : 32
|
تعداد امتیازدهندگان : 8
|
مجموع امتیاز : 8
تاریخ : جمعه 1 ارديبهشت 1391
نویسنده : writer

slm b dustane khubam mazerat mikham k chand vaghte nisam

aghaie mohammad mansur man jo daii naneveshtam log daste dustam bud

ham chenin az dustam tashakor mikonam aghaie hosein va vahid

vaghal.blogfa.com


|
امتیاز مطلب : 26
|
تعداد امتیازدهندگان : 9
|
مجموع امتیاز : 9

آخرین مطالب

/
مراقب باشید تو این جنگل مطالب گم نشید.این یه عکس از سرزمینمونه. اینجارو به دوستاتون معرفی کنید. محمد حسین حیدری فرد اهل زنجان محله ی انصاریه در خدمتتونم.:)