remember?
بدو بدو 1 بار ببین عاشقش میشی
تاریخ : شنبه 20 دی 1393
نویسنده : writer

:) who remember me


|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
تاریخ : پنج شنبه 19 دی 1392
نویسنده : writer

شاید خیلیا از پای مرغ بدشون بیاد ولی:

• بهترین درمان برای پوکی استخوان
• بهترین درمان برای راشیتیسم
• بهترین جلوگیری و ترمیم نکروز و پوسیدگی مفاصل و غضروفها...
• بهترین پیشگیری و درمان صدای مفاصل در حال فرسایش
• بهترین جایگزین برای قرص های غضروف ساز اروپایی و آمریکایی
• بهترین کمکی برای رشد کودک و نوجوان
• بهترین درمان برای سرماخوردگی و ضعف شدید
• بهترین منبع گلوکزامین و سولفات کندورایتین
• بهترین ترمیم کننده شکستگی استخوان
• بهترین بهبود دهنده کمردرد یا دیسک کمر

◘پس استفاده کنید برای سلامتیتون.


|
امتیاز مطلب : 11
|
تعداد امتیازدهندگان : 5
|
مجموع امتیاز : 5
تاریخ : پنج شنبه 19 دی 1392
نویسنده : writer

کدوم رو انتخاب میکنی؟


|
امتیاز مطلب : 3
|
تعداد امتیازدهندگان : 1
|
مجموع امتیاز : 1
تاریخ : پنج شنبه 19 دی 1392
نویسنده : writer

بچه ها نظر بدید خوشحال میشم.

 

 

 


|
امتیاز مطلب : 4
|
تعداد امتیازدهندگان : 1
|
مجموع امتیاز : 1
تاریخ : پنج شنبه 19 دی 1392
نویسنده : writer

موتورچوبی.

گزان ترین دوربین عکاسی که از طلا ساخته شده واقعا محشره.

 

شیکاگودرشب.

 

 

نزدیکترین فاصله ی ماه به زمین در برزیل قشنگه نه؟

 

پاییزدرهانوفر آلمان

 

واقعا ایول داره دمش گرم.

 

 

لحظه آب خوردن مورچه   زیباست!

 


|
امتیاز مطلب : 5
|
تعداد امتیازدهندگان : 1
|
مجموع امتیاز : 1
تاریخ : پنج شنبه 19 دی 1392
نویسنده : writer

انصافا قشنگ میخندن نه؟:))))

 


|
امتیاز مطلب : 4
|
تعداد امتیازدهندگان : 1
|
مجموع امتیاز : 1
تاریخ : پنج شنبه 19 دی 1392
نویسنده : writer

شـــکار لــحظــه هــــا.


10:56:49


|
امتیاز مطلب : 5
|
تعداد امتیازدهندگان : 1
|
مجموع امتیاز : 1
تاریخ : پنج شنبه 19 دی 1392
نویسنده : writer

یکی به من بگه این منتظره چی واستاده من که گیج شدم:)))


|
امتیاز مطلب : 5
|
تعداد امتیازدهندگان : 1
|
مجموع امتیاز : 1
تاریخ : پنج شنبه 19 دی 1392
نویسنده : writer

خدا وکیلی کی حاضره بره :)))))))))))

ماشینا رو ببینید:)))


|
امتیاز مطلب : 4
|
تعداد امتیازدهندگان : 1
|
مجموع امتیاز : 1
تاریخ : پنج شنبه 19 دی 1392
نویسنده : writer

به افتخار همهٔ اونایی که ناامیدی تو زندگیشون معنایی نداره.

 


|
امتیاز مطلب : 5
|
تعداد امتیازدهندگان : 1
|
مجموع امتیاز : 1
تاریخ : پنج شنبه 19 دی 1392
نویسنده : writer

هنر نمایی با پر ...!!!


|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
تاریخ : پنج شنبه 19 دی 1392
نویسنده : writer

قشنگن نه ؟ من که خوشم اومد!


|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
تاریخ : جمعه 11 اسفند 1391
نویسنده : writer

چیـزایـی کـه رو مُـخـِمـونـه!

چیـزایـی کـه رو مُـخـِمـونـه! (12)


چیـزایـی کـه رو مُـخـِمـونـه! (12)



چیـزایـی کـه رو مُـخـِمـونـه! (12)

 



چیـزایـی کـه رو مُـخـِمـونـه! (12)

 



چیـزایـی کـه رو مُـخـِمـونـه! (12)

 



چیـزایـی کـه رو مُـخـِمـونـه! (12)

 



چیـزایـی کـه رو مُـخـِمـونـه! (12)

 



چیـزایـی کـه رو مُـخـِمـونـه! (12)

 



چیـزایـی کـه رو مُـخـِمـونـه! (12)

 



چیـزایـی کـه رو مُـخـِمـونـه! (12)

 



چیـزایـی کـه رو مُـخـِمـونـه! (12)

 


|
امتیاز مطلب : 40
|
تعداد امتیازدهندگان : 12
|
مجموع امتیاز : 12
تاریخ : دو شنبه 7 اسفند 1391
نویسنده : writer

اگر «شما» نویسنده این آثار هستید، لطفا عصبانی نشوید. لبخند بزنید و به خواننده هایی فکر کنید که با خواندن نوشته هایتان لبخند می زنند و در دل تحسین تان می کنند.

1- اگه اسمم مراد بود اونوقت زندگی بر وفق هوشنگ می شد.

2- آیا می دونید که با زدن راهنما می تونید سرعت ماشین کناری تون رو تا چندین برابر افزایش بدین؟

3- داشتم تو اتوبان می رفتم دیدم یه بچه ای رو موتور خوابش برده بود و داشت می افتاد، باباش هم اصلا حواسش نبود. رفتم کنارش هر چقدر بوق می زدم نمی فهمید. آخرش رفتم جلوش و سرعتمو کم کردم تا ایستاد بهش گفتم: پس چرا حواست به بچه ات نیس؟
یه دفعه دو دستی زد تو سرشو گفت: اصغر پس ننت کووو؟

4- لاف جدید دختران دم بخت: من خواستگار پرایددار هم داشتم ولی قبول نکردم!

5- افسر راهنمایی یه آقایی رو به علت سرعت غیرمجاز نگه می داره.
افسر: می شه گواهینامه تون رو ببینم؟
راننده: گواهینامه ندارم. بعد از پنجمین تخلفم باطلش کردن.
افسر: میشه کارت ماشینتون رو ببینم؟
- این ماشین دزدیه؟
- آره همینطوره ولی بذار یه کم فکر کنم ... فکر کنم وقتی داشتم تفنگم رو می ذاشتم تو داشبورد کارت ماشین صاحبش رو دیدم!
- یعنی تو داشبورد یه تفنگ هست؟
- بله، همون تفنگی که باهاش خانم صاحب ماشین رو کشتم و بعدش هم جنازه اش رو گذاشتم تو صندوق عقب.
- یه جسد تو صندوق عقب ماشینه؟
- بله قربان همینطوره.
با شنیدن این حرف افسر سریع با مافوقش تماس می گیره. طولی نمی کشه که ماشین های پلیس ماشین مرد رو محاصره می کنن و سروان برای حل این قضیه پیچیده به پیش مراد می آد.
سروان: ببخشید آقا میشه گواهینامه تون رو ببینم؟
مرد: بله بفرمایید.
گواهینامه مرد کاملا صحیح بود!
سروان: این ماشین مال کیه؟
مرد: مال خودمه جناب سروان، اینم کارتش.
اوراق ماشین درست بود و ماشین مال خود مرد بود.
- میشه خیلی آروم داشبورد رو باز کنی تا ببینم تفنگی تو اون هست یا نه؟
- البته جناب سروان ولی مطمئن باشین که تفنگی اون تو نیست.
واقعا هم هیچ تفنگی اون تو نبود.
- میشه صندوق عقب رو بزنین بالا؟ به من گفتن که یه جسد اون توئه.
- ایرادی نداره.
مرد در صندوق عقب رو باز می کنه و صد البته که جسدی اونجا نیست.
سروان: من که سر در نمی آورم. افسری که جلوی شما رو گرفته به من گفت که شما گواهینامه ندارین، این ماشین رو دزدیدین، تو داشبوردتون یه تفنگ دارین و یه جسد هم تو صندوق عقب ماشینتونه.
مرد: عجب! شرط می بندم که این دروغگو به شما گفته که من تند هم می رفتم!


6- سایپا داره یواش یواش به این نتیجه می رسه که اصلا پرایداش حیفه، نفروشه دیگه کلا

7- این خارجی ها با ابداع کلمه «lol» به جای Laughing out loud مثلا خواستن بگن ما خیلی مبتکریم اما قهرمانان ایرانی با ابداع خخخخخخ به جای «خیلی خوبه خدایی خیلی خندیدیم خیر ببینی» روی دست آنها بلند شدند!

8- امروز رفتم کفش بگیرم وایسادم پشت ویترین به فروشنده گفتم: آقا اون چنده؟
کفش رو ورداشت گذاشت تو کیسه گفت: 70 تومن مبارکت باشه!

9- جزوه امتحانی چیست؟
جسمی است سمی که در اولین تماس با دست یا حتی نگاه کردن به آن در کوتاهترین زمان ممکن، انسان را به خوابی عمیق فرو می برد.

10- زنگ زدم مامانم که بپرسم واسه تولد بابا چی کادو بگیرم؟
میگه از این ماهیتابه پیرکسا بگیر! اونایی که داشتیم شیکسته

11- از مزایای اینترنت در اینجا اینه که می تونید در زمان لود شدن برید توالت و حتی حموم!

12- این نصیحت «سیگار نکش، پسته بخور» مثل این می مونه که به یکی که داره کنار خیابون گدایی می کنه، بگی «گدایی نکن، پاشو یه سفر برو پاریس، روحیه ات عوض بشه!»
پسته کیلو 50 تومن!

13- یه ضرب المثل مادرونه هس که می گه:
این همه پول دادی یه بار هم تنت نکردی

14- موندم دو نفر که با همن چرا تا دعواشون می شه سریع میان می زنن «سینگل؟!»
والا منم با مامان بابام دعوام می شه ولی هیچ وقت نمیام بزنم «یتیم!»

15- داشتیم فیلم هندی می دیدیم سلمان خان با یه کلاش یه گردان زرهی رو نابود کرد. گفتم اینا خالی بندیه. بابام گفت خالی بندی اینه که راننده سیگار می کشه تو بوی سیگار می دی!

16- تا حالا دقت کردید تمام مریضا توی فیلما و سریالای ایرانی انتهای راهرو سمت راست بستری هستن؟!

17- زمین جایی است که مردمش هر چه را نمی فهمند مسخره می کنند.

18- طرز نمره گرفتن پسرا و دخترا از استاد مرد:
پسرا: استاد به جون مادرم خرج خونه و دانشگا رو خودم می دم. مادرم مریضه، بابام مرده، دو شیفت کار می کنم، واسه همین نتونستم خوب درس بخونم!
دخترا: استاد!

19- آقایون، خانوما باور کنید ثروت آرامش نمیاره ...
مثلا منی که ماشینم پرایده وگوشیم هم جی ال ایکس، آرزو دارم یکم آرامش شما رو داشته باشم!

20- کادویی که یکی از فامیلامون واسه عروسی دختر دایی مامانم آورده بود، اونقد دست به دست به عنوان کادو تو فامیل چرخید تا دوباره رسید به دست خودش!

21- نسل ما یعنی خاله بازی با چادرای مامانامون تو کوچه. یعنی بیدار شدن با بوی نفت بخاری نفتی. یعنی بوی نون و پنیر و نارنگی تو کیف. یعنی فوتبال دستی. یعنی مانتو خفاشی با اپول. یعنی توپ دو لایه رنگی پلاستیکی. یعنی صف نون. نسل ما یعنی بوی نم خاک بعد بارون تو کوچه خاکی ... یعنی ویدئوی قاچاق ... یعنی آتاری و میکرو ... یعنی سیگار زر ... یعنی انباری و بوی سرکه ... یعنی شکر، روغن، قند کوپنی ... یعنی فخر فروختن با کتونی میخی ... یعنی ته کلاس و تقسیم لواشک ... یعنی کارت صدآفرین ... یعنی حسرت یک دقیقه خواب بیشتر تو زمستون ... یعنی ادکلن کبرا و ویوا ... تلویزیون سیاه و سفید ... یعنی بستنی کیم دوقلو ... یعنی آدامس خروس نشان ... بوی آش و کشک تو یه روز بارونی ... یعنی کیسه و سفیدآب ... یعنی علاءالدین و سیب زمینی ... یعنی کوبلن و کاموا ... یعنی بوی ماهی دودی ... یعنی کارت بازی با دمپایی ... یعنی کپسول بوتان و پرسی ... یعنی جوجه رنگی ... یعنی نوار کاست ... آلبالو خشکه رو پشت بوم ... یعنی بوی نفتالین لای رختخواب ... یعنی پرش از روی رختخواب و سقوط آزاد با اونا ... یعنی تک درخت ته کوچه ... یعنی خریدن لبو و لواشک از سر کوچه مدرسه ... یعنی خوردن ساندویچ کثافتی اونم با ولع ... یعنی سوختگی نارنجی رنگ بلوز کاموایی ... یعنی ساختن آدم برفی با لگن حموم ... یعنی بوی نم زیرزمین ... یعنی نیمکت سه نفره ... یعنی چوبین و برانکا ... یعنی تیله بازی ... یعنی اشکنه ... یعنی خرپلیس ... عاشق شدن از پس پرده حیا و شرم ...
 


|
امتیاز مطلب : 51
|
تعداد امتیازدهندگان : 16
|
مجموع امتیاز : 16
تاریخ : دو شنبه 7 اسفند 1391
نویسنده : writer

در افغانستان برخی روش‌های حمل و نقل سنتی و شایع تعجب بسیاری را بر می‌انگیزد.

تصاویر زیر نشان دهنده برخی روش‌های عجیب حمل و نقل در افغانستان هستند که شما را به دیدن آن دعوت می‌کنیم.

 

تصاویری جالب از حمل و نقل افغانستانی ها!

تصاویری جالب از حمل و نقل افغانستانی ها!

تصاویری جالب از حمل و نقل افغانستانی ها!

تصاویری جالب از حمل و نقل افغانستانی ها!

تصاویری جالب از حمل و نقل افغانستانی ها!

تصاویری جالب از حمل و نقل افغانستانی ها!

تصاویری جالب از حمل و نقل افغانستانی ها!

|
امتیاز مطلب : 50
|
تعداد امتیازدهندگان : 14
|
مجموع امتیاز : 14
تاریخ : چهار شنبه 4 بهمن 1391
نویسنده : writer

1. هیچ کاغذی را نمی توان بیش از 9 بار تا زد.

2. خوابیدن بیشتر از نشستن و تلویزیون تماشا کردن کالری می سوزاند.

3. اولین چیزی که برچسب اسکن شماره روی آن زده شد، آدامس بود.

4. اولین سفر پرواز برادران رایت کوتاهتر از بال های هواپیمای بوئینگ 747 بود.

5. در سال 1987، یک شرکت هواپیمایی مقدار زیتون وعده های غذایی مسافرین درجه یک را کاهش داد و از آن به بعد سالانه 350 هزار دلار آمریکا صرفه جویی کرد.

6. همه برای آنکه انرژی بیشتری داشته باشند قهوه می نوشند، ولی در واقع خوردن یک سیب بیش از نوشیدن قهوه به انسان انرژی می دهد.

7. اکثر گرد و غبار موجود در خانه شما پوست مرده خود شماست.

8. وقتی مادر هیتلر او را حامله شد، یک بار می خواست اقدام به سقط جنین کند، ولی پزشکش او را متقاعد کرد که بچه را نگه دارد.

واقعیاتی که تا به حال نمی داستید! (1)

9. در فیلم سینمایی ای.تی.، صدای پای ای.تی. در واقع صدای پای کسی بود که پرتقال فاسد له می کرد.

10. مروارید در سرکه ذوب می شود.

11. شما می توانید یک گاو را از پله های ساختمان بالا ببرید، ولی گاو خودش نمی داند که چطور باید پایین بیاید.

12. صدای اردک پژواک ندارد.

13. حلزون می توان 3 سال بدون غذا و خواب دوام بیاورد.

14. اگر سنگی را در مایکروفر گرم کنید، منفجر می شود.

15. 1,111,111 × 1,111,111 = 1234567654321

16. گربه می تواند 100 نوع صدا از خودش در بیاورد، ولی سگ فقط 10 نوع صدا می تواند دربیاورد.

17. معده انسان محتویات غذایی داخل خود را هر دو هفته یک بار تجدید می کند، در غیر این صورت خودش را هضم می کند.

18. رنگ اصلی نوشابه سبز بود.

19. زبان مردم هاوایی فقط 12 حرف دارد.

20. آلاسکا کشوری است که مردمش بیش از کشورهای دیگر دنیا پیاده به محل کار می روند.

21. تنها غذایی که هرگز بد نخواهد بود، عسل است.

22. در حوالی دریای کارائیب، گونه صدفی وجود دارد که می تواند از درخت بالا برود.

23. رشد گوش ها و بینی انسان هیچ وقت متوقف نمی شود.

24. ستاره دریایی 8 چشم دارد که هر کدام روی یک پایش قرار دارند.

25. چشم بعضی از حشرات مو دارد.

26. طول زبان زرافه 2 فوت (60 سانتیمتر) است.

واقعیاتی که تا به حال نمی داستید! (1)

27. فیل می تواند روی سرش بایستد.

28. مورچه وقتی از خواب بیدار می شود خودش را می خاراند.

29. توماس ادیسون از تاریکی می ترسید. (پس به خاطر همین لامپ برق را اختراع کرد!)

30. پیرترین گلدفیش دنیا 41 سال دارد و نامش "فرد" است.

31. چون اینشتین در 9 سالگی نمی توانست حرف بزند، مادرش فکر می کرد عقب مانده است.

32. زنان عرب اگر شوهرانشان برایشان قهوه نریزند، می توانند درخواست طلاق دهند.


|
امتیاز مطلب : 30
|
تعداد امتیازدهندگان : 10
|
مجموع امتیاز : 10
تاریخ : جمعه 1 دی 1391
نویسنده : writer
اقا اون ونزولا بود اونم استرالیا من نمیدونم پارتیه این امریکاییه ...قیافه که فعالیت بشر دوستانشم عکس انداختن با گشنه های افریقاس چقدر کلفته که اول شد.ای خدا مارو با کیا کردی 8 میلیارد.
|
امتیاز مطلب : 42
|
تعداد امتیازدهندگان : 15
|
مجموع امتیاز : 15
برچسب‌ها: میس یونیورس , miss universe , usa , miss universe 2012 , ,
تاریخ : جمعه 1 دی 1391
نویسنده : writer
الان دو حالت هس یا اون ضایه شده یا ما داغیم نمیفهمیم که الان مردیمو تو راهه برزخیم.احتمالا زنده ایم چون هوا سرده.
|
امتیاز مطلب : 20
|
تعداد امتیازدهندگان : 8
|
مجموع امتیاز : 8
برچسب‌ها: نوستراداموس , 2012/12/21 , قیامت , نابودی زمین , ,
تاریخ : پنج شنبه 23 آذر 1391
نویسنده : writer

Photo: ‎100% واقعیته‎


|
امتیاز مطلب : 14
|
تعداد امتیازدهندگان : 6
|
مجموع امتیاز : 6
برچسب‌ها: جاستین بیبر , انصاریفرد , ریدم به دهن جاستین , justin beiber ,
تاریخ : پنج شنبه 23 آذر 1391
نویسنده : writer

 I HaTE meSSy

Photo: ‎خداییش بدون تعصب امسال حق کدومشونه توپ طلا؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟
کل کل بارسلونا و رئال مادرید |Original Page
کریس= 1
کل کل بارسلونا و رئال مادرید |Original Page
مسی= 2‎


|
امتیاز مطلب : 52
|
تعداد امتیازدهندگان : 16
|
مجموع امتیاز : 16
برچسب‌ها: مسی , رونالدو , gta , messy , crronaldo , real madrid , barcelona , ,
تاریخ : چهار شنبه 22 آذر 1391
نویسنده : writer


|
امتیاز مطلب : 33
|
تعداد امتیازدهندگان : 11
|
مجموع امتیاز : 11
برچسب‌ها: جمله تصویری , عاشقانه , sms , ,
تاریخ : چهار شنبه 22 آذر 1391
نویسنده : writer

دودولی که به کار نیاد باس بریدش =)))))))

دودولی که به کار نیاد باس بریدش =)))))))
----< @[100001982303699:2048:Parseh AB] >----


|
امتیاز مطلب : 35
|
تعداد امتیازدهندگان : 12
|
مجموع امتیاز : 12
برچسب‌ها: دودول , شومبول , ,
تاریخ : چهار شنبه 22 آذر 1391
نویسنده : writer

.LOST
2.FRINGE
3.SPARTACUS
...

4.PERSON OF INTREST
5.THE VAMPIRE DIARIES
6. 24
7.AMERICAN HORROR STORY
8.PRISON BREAK
 
کدوم سریالو دوس داری؟!! :دی
1.LOST
2.FRINGE
3.SPARTACUS
4.PERSON OF INTREST
5.THE VAMPIRE DIARIES
6. 24
7.AMERICAN HORROR STORY
8.PRISON BREAK
@[214583041976276:274:چه جالب]

|
امتیاز مطلب : 27
|
تعداد امتیازدهندگان : 11
|
مجموع امتیاز : 11
تاریخ : چهار شنبه 22 آذر 1391
نویسنده : writer


|
امتیاز مطلب : 30
|
تعداد امتیازدهندگان : 10
|
مجموع امتیاز : 10
تاریخ : یک شنبه 19 آذر 1391
نویسنده : writer

بدون شرح. . .
@[214583041976276:274:چه جالب]:))


|
امتیاز مطلب : 33
|
تعداد امتیازدهندگان : 11
|
مجموع امتیاز : 11
تاریخ : یک شنبه 19 آذر 1391
نویسنده : writer

:))))))))))))
by Mostafa Yousefi
حتما شیر کنید :))
@[363277330422589:274:ترول های راک و دختره]


|
امتیاز مطلب : 23
|
تعداد امتیازدهندگان : 9
|
مجموع امتیاز : 9
تاریخ : یک شنبه 19 آذر 1391
نویسنده : writer

هـمدیگـــــر را ببوســـید ,
احســاسات خــــوبتان را به یکــــــدیگر بگــــویید ,
همدیگـــــر را در آغـــــــوش بکشــید
قـــبل از اینکـــــه دیـــر شــــود.
♥ ♥

هـمدیگـــــر را ببوســـید ,
احســاسات خــــوبتان را به یکــــــدیگر بگــــویید ,
همدیگـــــر را در آغـــــــوش بکشــید
قـــبل از اینکـــــه دیـــر شــــود.


|
امتیاز مطلب : 17
|
تعداد امتیازدهندگان : 8
|
مجموع امتیاز : 8
تاریخ : چهار شنبه 11 مرداد 1391
نویسنده : writer



 


|
امتیاز مطلب : 16
|
تعداد امتیازدهندگان : 7
|
مجموع امتیاز : 7
تاریخ : چهار شنبه 11 مرداد 1391
نویسنده : writer

شهروند نوجوان: گریه و زاری راه می اندازد ومادرش را صدا می زند!

شهروند دهه 70 (مذکر): سر جای قبلی خودش می نشیند. با آرامش آی فون را از جیب شلوار قرمزرنگش درمی آورد و آهنگ «نازنین ناز نکن درو رو کسی باز نکن ...» را گوش می دهد!

شهروند دهه 70 (مونث): سر جای قبلی خودش می نشیند. با آرامش آی فون را از کیف رنگی رنگی اش درمی آورد و اپلیکیشن تبدیل موبایل به آینه را فعال می کند. سپس با کمک آینه مشغول زیباسازی صورت خود می شود!

شهروند دهه 60 (مذکر):
در فکر این است که آیا پدرش برای تنبیه، در را از پشت قفل کرده است؟! آیا نامزدش که نیم ساعت دیگر سر چهار راه انقلاب با هم قرار داشتند، رابطه اش را با او به هم می زند؟ آیا گشت ارشاد نامزدش را دستگیر می کند؟! آیا مادرش در مورد بویِ بدِ لباس هایش فکر بدی می کند؟! آیا در این لحظه دارند از او فیلم می گیرند تا علیه اش در دادگاه استفاده کنند؟ آیا زنده خواهد ماند؟! آیا ... در حالی که همینطور به فکرهایش ادامه می دهد، با نگرانی از جیب شلوار جین آبی رنگش، یک سکه در می آورد و با آن به درِ دستشویی می زند!

شهروند دهه 60 (مونث): در فکر این است که آیا پسرهای هم دانشگاهی اش با او شوخی کرده و در را از پشت قفل کرده اند؟ اگر خواستگارش این موضوع را بفهمد؟! اگر تا شب اینجا بماند و درِ خوابگاه بسته شود؟! اگر به خانواده اش در شهرستان اطلاع بدهند؟! اگر پدرش دیگر اجازه ادامه تحصیل به او ندهد؟! اگر او را مجبور کنند تا با پسرِ مش قاسم ازدواج کند؟! اگر از پسر مش قاسم بچه دار شود؟! اگر مجبور باشد تمام عمرش را خانه داری کند؟! اگر ... در حالی که برای سرنوشت شوم خودش گریه می کند از داخل کوله لپ تاپش یک آینه درمی آورد و ریمل های ریخته شده روی صورتش را پاک می کند!

شهروند دهه 50 (مذکر):
یاد جوانی های خود می افتد که چقدر پر زور بود و می توانست در دستشویی را از جا بکند! از جیب شلوار پارچه ای خاکستری رنگش، یک ماژیک درمی آورد و روی در دستشویی یادگاری و شعر می نویسد!

شهروند دهه 50 (مونث): به خودش تلقین می کند که برای رسیدن به آرمان های برابری حقوق زنان با مردان، باید این شرایط سخت را تحمل کند. در همین حال سعی می کند تصویر خودش را در کاشیِ سفید دستشویی ببیند و جوش سه روز مانده روی صورتش را منهدم کند!

شهروند زندانی:
سعی می کند با یک قاشق چایخوری دیوار دستشویی را خراب کند تا بتوان از مسیر فاضلاب فرار کند!

شهروند روشنفکر: از وقت به دست آمده نهایت استفاده را می کند و از داخل تبلتش مشغول خواندنِ ایبوکِ «جامعه باز و دشمنان آن» (کارل پوپر) می شود!

شهروند روشنفکر نما: یک گوشه ای می نشیند و سیگار می کشد!

شهروند شاعر: شعر می سراید؛ «سمن بویان غبار غم چو بنشینند بنشانند / و با این بو اگر در پشت در مانند، درمانند!»

شهروندن فرهیخته: در هر شرایطی به فرهنگ سازی فکر می کند. از داخل کلاسورش یک روان نویس مشکی درمی آورد و با خط نستعلیق روی در دستشویی می نویسد:

ای دوست، بعد از هر فشار و کِش مکش
لطفا سیفون بالای سرت را بکش

شهروند متوقع: سیفون را می کشد و می گوید: «بیا اینم سیفون، حالا در رو باز کن بیام بیرون!»

شهروند مهندس: سعی می کند با باز کردن لولای در، از دستشویی خارج شود.

شهروند فیزیکدان: از فرمول فشار (P=F/A) استفاده می کند. شیر آب را تا انتها باز می کند و مسیر آب را به طرف در خروجی می گیرد، سپس با کمک انگشت شستش، دهنهِ شلنگ را تنگ و تنگ تر می کند تا با کم شدن سطح (A) فشار افزایش یابد و بتواند در را سوراخ کند!

شهروند کامپیوتردان!:
برق دستشویی را یک بار خاموش و روشن (ری استارت!) می کند، سپس دستگیره در را فشار می دهد تا ببیند آیا قفل در باز شده است یا نه؟!

شهروند اختلاسی: به نگهبان یک میلیارد رشوه می دهد تا در را برایش باز کند.

پوتین: به مدمدوف زنگ می زند و گرای دستشویی را به او می دهد. بعد از چند دقیقه یک هلیکوپتر نظامی بر بالای دستشویی ظاهر می شود.کماندوها سقف دستشویی را به وسیله موشک آر پی جی منفجر می کنند و با کمک عملیات راپل، پوتین را از دستشویی به داخل هلیکوپتر می آورند! پوتین مدمدوف را بغل می کند و در گوش اومی گوید: «نشون دادی که لیاقت داری باز هم بعد از من رئیس جمهور بشی! دیگه داشتم خفه می شدم!»

دولت: به رئیس دفترش زنگ می زند تا از شهرداری به دلیل ترویج بی بند و باری، تجاوز به حریم خصوصی شهروندان، سوء استفاده از اموال عمومی، گران شدن سکه! افزایش بیکاری، مهاجرت پرستاران و ... شکایت کند!

شهروند نگران: با 125 تماس می گیرد.

شهروند خیلی نگران: با 115 تماس می گیرد!

شهروند رِند: نوشته های رویِ در و دیوارِ دستشویی را می خواند و برخی از شماره ها را در موبایلش ذخیره می کند!

شهروند معمولی: کمی در را فشار می دهد، در باز می شود، دستش را داخل روشویی می شورد، آبی به موهایش می زند و خارج می شود!

 


|
امتیاز مطلب : 27
|
تعداد امتیازدهندگان : 9
|
مجموع امتیاز : 9
تاریخ : چهار شنبه 11 مرداد 1391
نویسنده : writer


|
امتیاز مطلب : 12
|
تعداد امتیازدهندگان : 5
|
مجموع امتیاز : 5
تاریخ : چهار شنبه 11 مرداد 1391
نویسنده : writer

وسایل بازی ‌شهربازی‌ها‌ معمولا‌ وسایل دست ‌دومی ‌هستند که از خارج کشور وارد می‌شوند و روزهای آخر عمرشان را در ایران به جان ‌ستانی از هموطنان مشغول هستند.

فصل تابستان، فصلی است که خانواده‌ها بیشترین وقت را برای در‌کنار هم بودن و تفریح‌کردن دارند. هرچقدر زمان می‌گذرد تفریحات خانواده‌ها هم به‌روز تر می‌شود.

 اگر‌ زمانی دورتر خانواده‌ها در‌حیاط خانه جمع می‌شدند و با خوردن تنقلات و هندوانه خنک شب‌های تابستانشان را سپری‌می‌کردند اما حالا همه بیرون از خانه‌ها به دنبال تفریحات به‌روز‌تر و سرگرم کننده ترند.

 این روزها اما خبرهای خوبی از گوشه و کنار کشور درباره تفریح خانواده‌ها شنیده نمی‌شود. از حادثه تلخ خاله شادونه در خرمدره گرفته تا شهربازی اردبیل که به راحتی دو نفر به‌ دلیل سهل‌انگاری جان‌شان را از ‌دست‌ دادند و شادی خانواده‌هایشان به ‌عزا‌ تبدیل ‌شد و 12 نفر دیگر هم زخمی ‌شدند.

 این اولین بار نیست که اماکن تفریحی تبدیل به‌اماکن عزا می‌شود. در سال‌های اخیر از این حوادث ناگوار به‌کرات برای مردم رخ داده‌است و وسایل شهربازی ناگهان به هیولاهای ترسناکی تبدیل شده و جان بسیاری را گرفته‌اند اما گویی این جان‌ها ناقابل است چرا که این حوادث ناگوار باز هم طبق یک سناریوي تکراری اتفاق افتاده است. مهم‌ترین عامل بروز این اتفاق‌ها کهنه بودن وسایل بازی شهربازی‌هاست.


تفريح مرگبار در‌شهربازي اردبيل

این روزها شهربازی‌های شهرهای مختلف ایران به‌خصوص شهرهای توریستی بیشتر از آنکه پذیرای مردم خود این شهرها باشند، پذیرای مردمی ‌است که از شهرهای دیگر برای گردش و تفریح به این شهرها سفر کرده‌اند.

 خانواده‌ها معمولا بعد از گردش در این شهرها و دیدار از جاذبه‌های تاریخی و استفاده از جاذبه‌های‌تفریحی آخر شب سری هم به شهربازی‌ها می‌زنند تا یک تفریح هیجان‌انگیز را در این شب‌های تابستانی‌تجربه کنند اما امان از کمبود امکانات و تفریحاتی که از بی‌تدبیری‌ها بلای‌جان خانواده‌ها می‌شود. ششم مرداد ماه، شب تلخی برای خانواده‌هایی بود که برای تفریح به شهربازی شورابیل اردبیل رفته بودند.


شكسته‌ شدن يك دستگاه رنجر در مجتمع تفريحي «شورابيل» اردبيل سبب مرگ يك نفر و جراحت سه نفر ديگر شد. پارسي، كارشناس مسئول اورژانس اردبيل در این باره گفته است: «وقوع اين حادثه در ساعت 23:04 چهارشنبه شب به سامانه 115 اردبيل اطلاع داده شد كه در پي آن چهار دستگاه آمبولانس به محل حادثه واقع در مجتمع تفريحي شورابيل اردبيل اعزام شدند.»

پس از حضور تكنيسين‌هاي اورژانس در محل، آنان با يك دستگاه رنجر شكسته رو‌به‌رو شدند كه داخل آن سه نفر‌گرفتار بودند. پارسي با بيان اينكه يكي از سرنشينان دستگاه رنجر در دم جان سپرده بود، گفت: سه مصدوم ديگر هم توسط آتش‌نشانان از داخل دستگاه خارج و به عوامل اورژانس تحويل داده شدند كه دو نفر از آنها به شكل سرپايي‌درمان و يك تن ديگر نيز كه احتمال تروماي چشم و شكستگي پا در او وجود داشت، به بيمارستان منتقل شد.

كارشناس مسئول اورژانس اردبيل مشخصات فرد فوت شده را مردي حدودا 22 ساله اعلام كرد و گفت: سه مصدوم ديگر هم مرد با ميانگين سني 20 تا 23 سال بودند.


شهربازی‌ هایی که پلمب شدند


به‌گزارش قانون اگرچه بر‌اساس مصوبه شورای عالی استاندارد و به ‌منظور تأمین ایمنی و سلامتی مصرف‌ کنندگان، اجرای استانداردهای ملی شماره 6436 و 6437 که ویژگی‌های تجهیزات شهربازی را تعیین کرده در کشور اجباری‌شده اما‌گویی‌مسئولان‌شهربازی‌برای این مصوبه چندان ارزشی قائل نیستند.

 فارغ از این استانداردها‌، شهربازی‌های سطح‌کشور دارای نواقص زیادی هستند. شهربازی‌ها باید دارای استاندارد‌های محیطی، مکانیکی و الکتریکی باشند و از نظر ایمنی نیز در مباحث آتش‌سوزی و سایر حوادث، دارای کمک‌های اولیه و تجهیزات پیشگیرانه باشند اما بسیاری از شهربازی‌های کشور فاقد برخی یا بسیاری از این امکانات هستند.

شاید به‌همین دلیل‌است ‌که در‌چند ماه گذشته ده‌ها شهربازی در‌سطح کشور به‌دلیل غیراستاندارد بودن پلمب شده‌اند. طی ماه‌های گذشته شهربازی‌های زیادی در اصفهان پلمب شده است. مدتی قبل مدیر کل سابق استاندارد و تحقیقات صنعتی استان اصفهان اعلام کرده بود که شهربازی‌های استان اصفهان غیراستاندارد بوده و مستحق ذوب شدن در کوره‌های ذوب‌آهن هستند.


به گفته کارشناسان در چند سال گذشته واردات وسایل بازی دست‌چندم خارجی و غیراستاندارد به معضلی تبدیل شده که در شهربازی‌ها تفریح و شادی مردم را به عزا تبدیل می‌کند. واقعا چه کسی این وسایل را و با چه مجوزی وارد کشور می‌کند و چرا کسی جلوی ورود این وسایل را نمی‌گیرد؟

برخی از شهربازی‌هایی که پلمب شده‌اند، بعد از گذشت چند سال هنوز گواهینامه مجوز استاندارد فعالیت را ارائه نکرده بودند. برخی شهربازی‌ها نیز هشدارهای اداره استاندارد برای رفع نقص دستگاه‌های غیراستاندارد را اجرا نکرده و پلمب شده‌اند. اینها نشان می‌دهد که شهربازی‌های ایران چقدر خطرناک هستند و شهر بازی نیستند، بلکه شهر‌مرگ هستند.

سایه سنگین مرگ بر شهربازی‌ ها!

سقوط دو نفر از چرخ و فلک پارک ارم در سال ۸۳، جان باختن شش دانش‌آموز دختر در حادثه پارک شهربازی در سال ۸۵، سقوط صندلی پرنده یکی از شهر‌بازی‌های اطراف تهران در سیزدهم فروردین ۸۷، مجروح شدن ۲۵ نفر در حادثه شهربازی شاهین‌شهر در فروردین سال ۸۹ و ده‌ها خبر مشابه که همه از یادمان رفته است تا اینکه رسیده‌ایم به چهارشنبه هفته گذشته و حادثه اردبیل که شکسته‌شدن یک دستگاه رنجر در مجتمع تفریحی شورابیل این شهر سبب مرگ یک‌نفر و مجروح شدن سه نفر از شهروندان اردبیلی شد.

ماجرا وقتی غم‌انگیز می‌شود که از سال ۸۱ تدوین استانداردهای ملی تجهیزات زمین بازی و تجهیزات شهربازی در دستور کار سازمان استاندارد و تحقیقات صنعتی ایران قرار گرفته است و بعد از گذشت ۱۰ سال هنوز همه چیز در همان نقطه اول قرار دارد. دبیر استانداردهای تجهیزات زمین بازی و شهربازی‌های موسسه استاندارد، حدود چهار سال پیش نتیجه بازرسی و سرکشی به شهربازی‌های سراسر کشور را اعلام کرده بود.

 این موضوع که حدود ٩٠ درصد تجهیزات و وسایل بازی شهربازی‌ها غیراستاندارد است نه‌تنها چندان تاثیری بر روند اجرای دستورالعمل استاندارد‌سازی این وسایل نداشت، بلکه از سوی این مقام مسئول رسما اعلام شد به‌ دلیل همکاری نکردن سازمان پارک‌ها هیچ‌یک از این وسایل و تجهیزات، استانداردسازی نشده است و هنوز هم جان کودکان به‌ دلیل اجرا نشدن طرح استانداردسازی این وسایل در معرض خطر قرار دارد.

 این در حالی است که وسایل بازی پارک‌ها و زمین‌های بازی از سال ٨۵ مشمول استاندارد اجباری شده بود. ظاهرا هشدارها چندان جدی گرفته نمی‌شود، حوادث هم عمر کوتاهی دارد و فقط در حافظه کوتاه‌مدت‌مان می‌ماند، براین اساس فقط یک راه باقی می‌ماند؛ تدوین استانداردهای ملی تجهیزات زمین بازی و شهربازی را جدی نگیریم و شهربازی نرویم.


مقصر‌کیست؟


این پرسش که در چند سال گذشته چه کسی مسئول رقص مرگ در شهربازی‌های غیراستاندارد و تعطیل نشده است، ذهن را آزار می‌دهد. به‌راستی چه کسی پاسخگوی خانواده‌هاست؟ شهرداری‌ها متولی اصلی برای دریافت مجوز استاندارد هستند و در‌صورت بروز حادثه در این مکان‌ها، پیمانکار و بهره‌بردار باید مسئولیت حقوقی آن را بر‌عهده بگیرد.

برای آغاز به‌کار و بهره‌برداری از شهربازی‌ها باید پیمانکار بهره‌بردار که از طرف شهرداری مجوز این کار را دارد، به شرکت‌هایی‌که دارای‌مجوز استاندارد‌هستند، مراجعه‌کرده و گواهینامه استاندارد را تهیه و به مؤسسه استاندارد وصول کنند.

مؤسسه استاندارد هم موظف به نظارت در‌نصب تجهیزات و بازرسی شهربازی‌هاست و در‌صورت غیراستاندارد بودن باید برخورد قاطعی با مالکان شهربازی‌های غیراستاندارد انجام دهد. در عین حال این مؤسسه باید پاسخ دهد که چگونه وسایل دسته دوم به این سادگی وارد کشور می‌شود. به هرحال پیدا‌کردن مقصر اگرچه دردی از عزاداران دوا نمی‌کند اما شاید راهی باشد برای جلوگیری بیشتر از این حوادث تلخ و ناگوار.   


|
امتیاز مطلب : 24
|
تعداد امتیازدهندگان : 7
|
مجموع امتیاز : 7
تاریخ : سه شنبه 10 مرداد 1391
نویسنده : writer




جریان عبورکننده ای که در مسیر های رودخانه مانند مشاهده می کنید خطای دید شماست و هیچ چیزی عبور نمی کند!
 


|
امتیاز مطلب : 10
|
تعداد امتیازدهندگان : 3
|
مجموع امتیاز : 3
تاریخ : سه شنبه 10 مرداد 1391
نویسنده : writer

 
 
تفاوت عطسه ی دخترا و پسرا!


|
امتیاز مطلب : 11
|
تعداد امتیازدهندگان : 3
|
مجموع امتیاز : 3
تاریخ : دو شنبه 9 مرداد 1391
نویسنده : writer


چیـزایـی کـه رو مُـخـِمـونـه!















































































|
امتیاز مطلب : 20
|
تعداد امتیازدهندگان : 6
|
مجموع امتیاز : 6
تاریخ : دو شنبه 9 مرداد 1391
نویسنده : writer


**مرد اولی: امان از دست این زن ها! زنم تمام دارائیمو برداشت و رفت!
  دومی: خوش به حالت! زن من تمامی دارائی مو برداشت و نرفت

** نام همسر در موبایل آقایون:

بعد 1 ماه: عزیزم
بعد 2 ماه: خانمم
بعد 3 ماه: همسرم
بعد 1 سال: منزل
بعد 2 سال: هیتلر
بعد 3 سال: عزرائیل
بعد 4 سال: unknown

** کارهایی که خانم ها عمرا یاد نمی گیرند:

- چیزی در مورد ماشین فهمیدن، البته به جز رنگش ...
- درک مضمون اصلی یک فیلم هنری
- 24 ساعت رو بدون فرستادن sms زندگی کردن...
- بلند کردن چیزی
- پرتاب کردن
- پارک کردن
- خواندن نقشه
- دزدی از بانک
- آرام و ساکت جایی نشستن
- پول شام رو حساب کردن
- مشاجره کردن بدون داد کشیدن
- مؤاخذه شدن بدون گریه کردن
- رد شدن ساده از جلوی مغازه کفش فروشی
- نظر ندادن در مورد لباس یک غریبه
- دنده ماشین را با انگشت عوض کردن
- راه انداختن درست یک ویدئو
- تماشای یک فیلم جنگی
- انتخاب سریع یک فیلم
- ندیدن فیلم هندی
- غیبت نکردن
- صحبت نکردن وقتی که باید ساکن باشن
- درک کردن شوهر وقتی اعصابش خورده
- گریه کردن بدون آبریزش بینی
- غذا پختن بدون تماشای تلویزیون
- تماشای اخبار و خوندن روزنامه
- نق نزدن
- لگد زدن
- از سن بیست و پنج سالگی رد شدن
- خواستگاری رفتن
- از همه مهمتر موارد بالا رو قبول کردن



** داستان دامادها و مادرزن

زنی سه دختر داشت که هر سه ازدواج کرده بودند. یک روز تصمیم گرفت میزان علاقه ای که دامادهاش به او دارند را ارزیابی کند. یکی از دامادها را به خانه اش دعوت کرد و در حالی که در کنار استخر قدم می زدند از قصد وانمود کرد که پایش لیز خورده و خود را درون استخر انداخت. دامادش فورا شیرجه رفت توی آب و او را نجات داد. فردا صبح یک ماشین پژو 206 نو جلوی پارکینگ خانه داماد بود و روی شیشه اش نوشته بود: «متشکرم! از طرف مادرزنت»

زن همین کار را با داماد دومش هم کرد و این بار هم داماد فورا شیرجه رفت توی آب و جان زن را نجات داد.

داماد دوم هم فردای آن روز یک ماشین پژو 206 نو هدیه گرفت که روی شیشه اش نوشته بود: «متشکرم! از طرف مادرزنت»

نوبت به داماد آخری رسید. زن باز هم همان صحنه را تکرار کرد و خود را به داخل استخر انداخت اما داماد از جایش تکان نخورد. او پیش خود فکر کرد وقتش رسیده که این پیرزن از دنیا برود پس چرا من خودم را به خطر بیندازم؟

همینطور ایستاد تا مادرزنش در آب غرق شد. فردا صبح یک ماشین بی ام و آخرین مدل جلوی پارکینگ خانه داماد سوم بود که روی شیشه اش نوشته بود: «متشکرم! از طرف پدر زنت»



- سلامتی خانم هایی که می خوان پارک دوبل کنن، دست و پاشون رو گم می کنن، بدون اینکه بخوان بوق می زنن، دستشون می خوره به برف پاک کن، اشتباهی میزنن تو 4 به جا دنده عقب آخر سر هم خاموش می کنن!

- تنها روزی که یک زن خوشحال بیدار می شه روز عروسیشه؛ چون تنها روزیه که از اول که بیدار می شه می دونه چی باید بپوشه!

- زنی که سروصدا داره یعنی دوستت داره، از زنی که ساکت شده بترس.

- از شنیدن «عزیزم» همسرتان ذوق نکنین، به عطسه گربه ها هم همین واکنش رو نشان می دن!

- میگن اگه می خوای عیب و ایراد یه دختر رو بفهمی، برو پیش دوستاش ازش تعریف کن!

- مژده ای دل که مسیحا نفسی می آید / شوهر خوب مگر گیر کسی می آید (خواهر حافظ)

- هیچی به اندازه اینکه به مادر یه دختر بگی «من فکر کردم شما خواهر بزرگشی» یه مادر رو خوشحال نمی کنه!

- دخترها همونقدر تو مسائل کامپیوتری استعداد دارن که مار تو دوچرخه سواری!

- دو کلمه ای که خیلی از خانمها رو میتونه ذوق زده کنه: 1- دوستت دارم 2- 70% تخفیف!

- چرا زنان، مردان باهوش را دوست دارند؟ به خاطر اینکه دو قطب غیر همنام همدیگر را می ربایند!

 


|
امتیاز مطلب : 24
|
تعداد امتیازدهندگان : 7
|
مجموع امتیاز : 7
تاریخ : یک شنبه 8 مرداد 1391
نویسنده : writer

 
پدر و پسر جو گیر!

اندکی تحمل فرمایید تا تصویر به طور کامل بارگزاری شود



|
امتیاز مطلب : 6
|
تعداد امتیازدهندگان : 3
|
مجموع امتیاز : 3
تاریخ : یک شنبه 8 مرداد 1391
نویسنده : writer


دایال آپ: صدایش مثل یک مرغابی است که به شکل زاقارتی سرما خورده است ولی زمان زیادی مانده تا جان بدهد، دقیقا برابر با مجموع لحظاتی که منتظر می مانید تا صفحه ای بالا بیاید.

پس ورد: مثل مسواک می ماند، کاملا شخصی است ولی دیر یا زود شخص دیگری از آن استفاده خواهد کرد (فکرتون جای بد نره، منظورم استفاده برای تمیز کردن کاسه توالت بود.)

گوگل: وسیله خاصی نیست، فقط برای تست قطع یا وصل بودن اینترنت استفاده می شود.


توئیتر: تمام نویسندگان شهیر دنیا را مورد عنایت قرار داد، دیگر چه کسی حوصله دارد متن بالای 100 کلمه بخواند؟ کجایید برادران کارامازوف که خوانندگانتون رو کشتند، ویکتور هوگوی مادر مرده رو بگو، اوه اوه طفلکی بالزاک ...

فیس بوق: مثل زندان می ماند، از صبح تا شب یک جا می نشینید، وقت می گذرد و می گذرد، روی دیوار می نویسید و نقاشی می کنید، چیزهایی یاد می گیرید که جای دیگر ممکن نیست، و از همه بدتر، توسط آدم هایی که اصلا نمی شناسید poke می شوید.

گوگل پلاس: دقیقا شبیه کتابخانه شخصی می ماند، همه دارند ولی هیچ کس استفاده ای نمی کند.

یاهو مسنجر: می دانید به چه دردی می خورد؟ بعد از جدایی و اتمام یک رابطه، آرشیوش را بیاورید، چت های قدیمی را بخوانید و مثل یک احمق لبخند بزنید. (که اصلا هم خنده دار نیست.)

گوگل ترانسلِیت: بعد از همسر آینده تان، بدون شک عاشق آن می شوید: شاید هم قبلش، هر چه باشد صحبت از تسلط به ده ها زبان زنده و مرده دنیا است، فقط لطف کنید حالا که تیریپ ترجمه می آیید، فاعل ها را عقب و مفعول ها را جلویش قرار دهید، فعل هم اون آخر سر.

ویکی پدیا:
شرلوک هلمزی است که اگر در فیلم Zed حضور داشت، با ملغمه ای از هزل و هجو روبرو می شدیم. فکرش را بکنید: یکی بود یکی نبود، غیر از ویکی پدیا هیچ سایتی نبود، ویکی خوب بود، ویکی نایس بود، پر از غلط و غلوط بود اما مبنا و اساس بود (البته ویکی پدیای فارسی بود وگرنه من کوبیده آبگوشت بخورم اگه به ویکی انگلیسی چیزی بگم.)

وبلاگ: سلام، چه وبلاگ خوب و قشنگی دارید. خوشحال می شوم به وبلاگ من هم سر بزنید ومن را با نظرهای گرمتان همراهی کنید، شاد باشید. راستی اگر ما را لینک کردید خبر بدهید تا ما هم شما را لینک بکنیم.

پرینتر: عموما از اینها تشکیل می شود: کاغذهایی مستعد گیر کردن، کارتریجی با کمترین جوهر ممکن و یک چراغ قرمز چشمک زن.

لپ تاب: برای مقاصد علمی یا کاری خریداری می شود اما برای گوش نمودن موزیک، تماشای ویدیوجات هایی که باید حتما تنها دید، وب گردی و البته فیفا 2012 استفاده می شود.

مقاله: مسیر را دنبال کنید؛ اتصال به اینترنت، گوگل، ویکی پدیا، ورد مایکروسافت، کپی وپیست، ذخیره و پرینت.

هواپیما: وسیله ای جادویی که امکان می سازد صبحانه را در تهران وناهار را در بغداد – ببخشید – در نیویورک میل کنید در حالی که چمدان هایتان در بورکینافاسو است.

آمار:
علم جالبی است، به راحتی می شود مثل سهراب سپهری جور دیگر دید، مثلا اگر آقای اخبار پزشکی می گوید از هر پنج نفر چهار نفر از اسهال رنج می برد، یعنی نفر پنجم از اسهال لذت می برد؟

 


|
امتیاز مطلب : 9
|
تعداد امتیازدهندگان : 3
|
مجموع امتیاز : 3
تاریخ : شنبه 7 مرداد 1391
نویسنده : writer

بذله گویی های شبکه های اجتماعی در هفته گذشته، چه آنهایی که متعلق به نویسنده های ناشناس بودند و چه آنهایی که اسم حقیقی و مجازی بر سر خود داشتند.

1) فقط اینجاست که هر کی می میره، فردا شبش کل فامیل خوابشو می بینن که تو یه باغ پر گل با یه لباس سفید بوده و گفته من جام خوبه

2) اصلا همون موقع که معلم اول ابتدایی مون اومد گفت: دستگاه فتوکپی خرابه برگه از دفترتون بکنید... باید حساب کار این سیستم آموزشی دستم می اومد.

3) وقتی یه زن نظر شما رو می پرسه، در واقع نمی خواد نظرتون رو بدونه فقط می خواد نظر خودش رو با یه صدای مردونه هم بشنوه

4) فردا اگه بگن مرغ شده کیلویی 100 هزار تومن، جوک های بیشتری می سازیم و کاریکاتورهای بیشتری می کشیم، همین.

5) می گن هیچ عشقی تو دنیا مثل عشق اولی نیس

غلط کرده هر کی این حرفو زده! هر چی جلوتر می ری بهترش رو پیدا می کنی!

6) دیکتاتور اون بچه دو ساله است که 20 نفر مجبورند به خاطر او کارتون نگاه کنند!

7) چی می شد اگر تو گوگل سرچ می کردی «نیمه گم شده من»؛ بعد گوگل عکساشو واست می آورد!؟ این دانشمندا چه غلطی می کنن پس؟؟ دست بجونبونید دیگه پیر شدیم بابا

8) مرد در حالی که داشت روزنامه می خواند رو به زنش کرد و گفت: در روزنامه نوشته بررسی هایی که به عمل آمده نشان می دهد زن ها روزانه 30000 کله حرف می زنند در حالی که این میزان در مورد مردها فقط 15000 کلمه است.

زن گفت: علتش این است که ما باید هر چیز را دوبار تکرار کنیم تا مردها بفهمند.
مرد گفت: چی؟

9) اگر مریم، نازنین، عسل و رویا باهم بیرون بروند، همدیگر را مریم، نازنین، عسل و رویا صدا خواهند زد.

اگر بابک، سامان، آرش و مهرداد با هم بیرون بروند همدیگر را گودزیلا، بادام زمینی، تانکر و لاک پشت صدا خواهند زد. شنیدم که میگما!

10) دوست دارم با یکی بشینم صحبت کنم، بعدش نگم کاش بهش نمی گفتم

11) اگر ما نسل سوخته ایم، فرزندانمان پدر سوخته اند؟

12) اینایی که با موبایل بهشون زنگ می زنی و یهو قطع می شه وسطش، بعد دوباره زنگ می زنی می بینی اشغاله، می فهمی اونداره تو رو می گیره، بعد یه کم صبر می کنی اون زنگ بزنه هیچ خبری نمی شه، می فهمی اون زنگ زده دیده اشغاله فهمیده تو داری زنگ می زنی، صبر کرده تو زنگ بزنی ... بعد تو دوباره زنگ می زنی می بینی اشغاله، می فهمی صبرش تموم شده و تصمیم گرفته خودش زنگ بزنه ... دوباره صبر می کنی و همینطوری این داستان ادامه داره.

خب لامصب می بینی که من زنگ زدم از اول! قطع شد صبر کن خودم می گیرم چرا رو اعصاب خودت و خودم رژه می ری؟

13) نانوایی ها بعد از هدفمند شدن:

سلام. به سیستم گویای نانوایی شاطر اکبر خوش آمدید؛ جهت اطلاع از قیمت نان عدد 1، ثبت نام خرید نان به صورت قسطی عدد 2، طرح های تشویقی رنگی عدد 3 و شرکت در قرعه کشی پنج نان رایگان در هفته عدد 4 را فشار دهید.

14) درد یعنی سرت به همون سنگی بخوره که به سینه می زدی

15) در مقابل دو گروه از آدم ها همیشه سکوت کردم: اونایی که بیش از حد معمول دوستشون دارم و اونایی که بیش از حد معمول بی شعور هستن

16) می خوام بدونم شما هم مثل من بعد از عمری که می خواین کمدتونو مرتب کنین اول با حوصله و عشق تک تک وسایلتونو با احترام ناز می کنین میارین بیرون بعد آخرا که حوصلتون سر رفت وحشیانه همه رو فرو می کنین تو کمد آخرش می بینین کمدتون بی نظم تر از اولش شده؟!

17) خوب یادمه که تا همین 5-4 سال پیش، داشتن سبیل و ابروهای اورجینال واسه دخترای دم بخت آپشن محسوب می شد!

18) ایرانی ها از قدیم با فناوری نانو آشنا بودند؛ نانوپنیر، نانوماست، نانوخرما

19) کی میگه آقایون احساسات ندارن؟ من خودمبارها و بارها دیدم احساس تشنگی کردن، شاید باورتون نشه ولی احساس گشنگی هم می کنن!

20) فقط اینجاست که مردم برای عبور از عرض یک خیابون یکطرفه باید دو طرفو نگاه کنن!

21) جایی خوندم که هیچ وقت زنتون رو به خاطر عیب هایی که داره سرزنش نکنید چون واسه همین عیب ها بوده که نتونسته نکبتی بهتر از شما رو پیدا کنه.

22) سال ها پس از گران شدن نان ... مادر به دختر: دختر لگد به بختت نزن! پسره نون خشکیه!

23) موافقید که تا شیش صبح بیدار موندن خیلی راحت تر از شیش صبح بیدار شدنه؟

24) افسر: خانم شما با سرعت غیرمجاز رانندگی می کردید

- خواهش می کنم بذارین برم، من معلم هستم الان کلاسم دیر می شه

افسر: معلم؟ یه عمر منتظر این روز بودم، حالا شروع کن هزار بار بنویس «من دیگه با سرعت غیرمجاز رانندگی نمی کنم!»

25) تو 15 سالگی: «ولم کنین»

تو 20 سالگی: «مامان و بابا همیشه میرن رو اعصابم»

تو 25 سالگی: «باید از این خونه بزنم بیرون»

تو 30 سالگی: «حق با شما بود»

تو 35 سالگی: «می خوام برم خونه پدر و مادرم»

تو 40 سالگی: «نمی خوام پدر و ماردم رو از دست بدم»

تو 70 سالگی: «من حاضرم همه زندگیم رو بدم تا پدر و مادرم الان اینجا باشن»

26) به یه نتیجه کلی رسیدم که بزرگترین پرورشگاه مار در سطح خاورمیانه، آستین بنده است

27) اگه می خواین از یه موزیک متنفر بشید، اون آهنگ رو بذارین آلارم از خواب بیدار شدنتون

28) می دونی اشکال زندگی واقعی چیه؟ اشکالش اینه که تو لحظات حساس موسیقی نداره!

29) به عمه ام گفتم نظرت چیه در مورد عمه بودنت؟
زل زد تو چشام و گفت: خیلی بی شعوری!

30) تا حالا دقت کردین وقتی برمی گردیم خونه ومی خوایم اون چیزی رو که جا گذاشتیم رو برداریم، با زانو و با زحمت زیاد می ریم تو خونه که فرش کثیف نشه ولی برگشتنش خسته می شیم با کفش از رو فرش رد می شیم؟

31) عکاس سر کلاس در آمده بود تا از بچه های کلاس عکس یادگاری بگیرد.معلم هم داشت همه بچه ها را تشویق می کرد که دور هم جمع شوند.

معلم گفت: ببینید چقدر قشنگه که سال ها بعد وقتی همه تون بزرگ شدید به این عکس نگاه کنید و بگویید: این احمده، الان دکتره یا اون مهرداده، الان وکیله، یکی از بچه ها از ته کلاس گفت: این هم آقا معلمه، الان مرده!

32) بالاخره خواهی فهمید که:

همیشه یک ذره حقیقت پشت هر «فقط یه شوخی بود» هست.

یک کم کنجکاوی پشت «همینطوری پرسیدم» هست.

قدری احساسات پشت «به من چه اصلا» هست.

مقداری خرد پشت «چه می دونم» هست.

و اندکی درد پشت «اشکالی نداره» هست.

33) اونایی که به بالا رفتن نمره شون بعد از اعتراض به نمرات امید دارن مثل همون هایی هستن که نصف شب می رن بالا پشت بوم و دنبال آرم پپسی می گردن!

34) یادش به خیر زمان مدرسه با بغل دستیمون که قهر می کردیم وسط میز یه خط می کشیدیم و می گفتیم: وسایلات از این خط اینورتر نیاد!

35) چند دروغ رایج:

کار که عار نیست!  


|
امتیاز مطلب : 9
|
تعداد امتیازدهندگان : 5
|
مجموع امتیاز : 5
تاریخ : شنبه 7 مرداد 1391
نویسنده : writer

هوا رفته رفته گرم می شود و به اجبار آمپر می چسبانیم. آنهم چه چسباندنی!...

دود و دم هم که یار جدانشدنی گرما هستند از راه می رسند. البته کارشناسان معتقدند که دود و دم برای جلوگیری از اتلاف وقت جایی نمی روند و در سرما هم تشریف دارند. پس چاره چیست؟!

در این شرایط جوی و از شر گرما، پناه می بریم به کنار دریا. البته معمولا پدر دریا رضایت ندارد! خب برای سفر خارجی هم داشتن پاسپورت و اجازه پدر شرط است. پس چاره ای نمی ماند که به جای جنوب کشورهای خارجی برویم شمال خودمان.

اصلا همان بهتر که پدر دریا رضایت نداد... اینجوری ارز هم از مملکت خارج نمی شود و صد البته برای هر یورو دو هزار و پانصد چوق هم از جیب ما خارج نمی شود.

برای شروع حرکت باید چند کار را انجام داد:

اول – تهیه ماشین: گرچه برای شمال ماشین شاسی بلند فاز می دهد و خوراک دور دور است اما به نظر بنده مهمتر از ماشین در این موارد، سوخت ماشین است ... هر چه کمتر بسوزاند بهتر!

ماشین به روش های زیر تهیه می شود:

لیزینگ: در این روش ماشین مال شما می شود و ضامن شما اقساط را می پردازد..

تیزینگ: چون هنگام عقد قرارداد لیزینگ متوجه می شوید که کارمند دولت چه موجود کمیابی برای ضمانت شماست، روش تیزبازی و استفاده از ماشین دوستان وفامیل توصیه می شود.

پیچینگ: در این روش خودروی ابوی یا عموجان یا خان دایی، پیچانده می شود.

دوم – تهیه همراه: سفر به جماعت می چسبد، درست مثل آمپر در گرما! ... پس در اقدام بعدی، اولدور کردن دوستان بامرام، ضروری است. اگر دوستی کار داشت و همراهتان نشده، بهتر است دوراو را خط بکشید... دوست بی مرامی است.

سوم – مایحتاج سفر: از آنجایی که گردشگری به رونق مناطق توریستی کمک می کند، بهتر است مال خود را سفت بچسبید... بنابراین رفتن به رستوران و خوردن غذاهای محلی که از مالتان می کاهد را از برنامه حذف کنید. مگر کنسرو و غذاهای آماده چه عیبی دارد؟!...

پس پشت ماشین را پر کنید از اطعمه و اشربه (دقت کنید اشربه را درست جاساز کنید که در طول راه نریزد). البته به همراه کنسرو، داشتن «غذاهای سالم» مثل نان و پنیر لقمه شده در کیسه فریزر و یا ساندویچ تخم مرغ می تواند در کنار گاز پیک نیکی و فلاسک، صفای دیگری به مسیر بدهد.

 دقت کنید برای کم شدن مصرف سوختف ماشین باید سبک باشد پس با سرعت خوراکی ها را شیفت دیلیت کنید!... آشغالشان را هم از شوتینگ پنجره اتومیل به طبیعت هدیه کنید تا وزن ماشین کم شود... کم کردن وزن خودتان را هم در نظر داشته باشید.


چهارم – وسایل تفریحی: حیف است شمال بروید و اوقات فراغتتان را استراحت کنید... حتما توپ فوتبال، تور و توپ والیبال، بدمینتون، تنیس، پینگ پونگ، فریزبی،دارت، قلاب ماهیگیری، مایو و لوازم ورزشی را چنان با خود ببرید که روزی بیست و چهار ساعت برای عرق ریختن کم بیاورید.

پنجم – وسایل مورد نظر: منقل، سیخ و ذغال خوب به همراه نفت، همواره برای اهل دل پر از خاطرات است، پس بشتابید... البته برای به سیخ زدن جوجه کباب زعفرانی مغز پخت!

ششم - اسکان: بالاخره بعد از این همه فعالیت باید کمی بخوابید، پس به فکر جا باشید. مکان در شمال به چند قسم است:

ویلای شخصی: آخر رفاه و ته کلاس است، ولو به قیمت تخریب شالیزارها

ویلای استیجاری: این ویلاها موقتا با امکانات رفاهی موقت از کنار جاده قابل دسترسی است.

ویلای استحقاقی: ویلایی که به جبران حقوق کم از طرف ادارات به صورت منت در اختیار کارمندان قرار می گیرد.

ویلای استحبابی: ویلای دوستان و احباب که در صورت رفتن به آن، شما کارگر ونظافتچی میزبان خواهید شد.

ماشین: ویلای پرتابل و منقول

پارک: فضاهای سبز شهری در خطه سبز شمال از این سر تا اون سر همه برای اسکان مناسبند... در این حالت، شب ها روشن نگاه داشتن آتش و سوزاندن آتش برای جلوگیری از حمله احتمالی درندگان صفای خاصی دارد.

هفتم – رفتن کنار دریا: کنار دریا رفتن با اذن بزرگترها، آدابی دارد که چند نکته اصلیش را یادآور می شویم:

درآوردن سنگ از ته دریا و یا مسابقه شنا تا خط مرزی و سهم روسیه از خزر

کشتی کج آقایان در آب که برای خانم ها رشته واترپلو جایگزین می شود.

حمام آفتاب که در کنار بوی سیر، شاهد مدعای سفر شمالند.

تیوپ سواری برای افراد زیر خط غرق! ... مخصوص کسانی که شنا بلد نیستند.

خاکبازی، که البته بهتر است دل به کار دهید و قلعه شنی را بچسبید... البته زنده به گور کردن خود و دوستان هم بخشی از خاکبازی محسوب می شود.

هشتم – ثبت خاطرات: عکاسی به هر شکل از سفر و انتشار عمومی آن در صفحات مجازی پایگاه های اجتماعی اینترنت، برای سوزاندن دل دوستان مجازی و اعلام خوشی مفرط از اوجب واجبات است.

 


|
امتیاز مطلب : 16
|
تعداد امتیازدهندگان : 4
|
مجموع امتیاز : 4
تاریخ : جمعه 6 مرداد 1391
نویسنده : writer


غلط نامه کدخدا!













3 دا و 30 ما = صدا و سیما!








اینجوری که بوش میــاد!!





















R تو روز= آرتوروز!





4 تا Sad(غمگین)= 400





آل (آل پاچینو) و چه (چه گوارا) = آلوچه!





گچ car= گچکار





پپه + رونی = پیتزا پپرونی







3 ریال = سریال!




موهای زائد(ایمون زاید)





گونه های نادر!




 


|
امتیاز مطلب : 33
|
تعداد امتیازدهندگان : 10
|
مجموع امتیاز : 10
موضوعات مرتبط: طنز و با حال , ,
برچسب‌ها: کد خدا , لغت نامه , ,

صفحه قبل 1 2 3 4 5 ... 36 صفحه بعد

آخرین مطالب

/
مراقب باشید تو این جنگل مطالب گم نشید.این یه عکس از سرزمینمونه. اینجارو به دوستاتون معرفی کنید. محمد حسین حیدری فرد اهل زنجان محله ی انصاریه در خدمتتونم.:)